دینیمقالات

دعای سمات

دعای سمات دعایی منقول از امام باقر(ع) که خواندن آن در آخرین ساعات روز جمعه مستحب است. بنابر روایتی از امام محمد باقر(ع) اسم اعظم الهی در این دعا ذکر شده است. ، شرح‌های بسیاری بر این دعا نوشته‌ و منتشر شده است مانند «روائح النسمات فی شرح دعاء السمات» به زبان فارسی از آثار سید محمدحسن میرجهانی، دانشمند شیعی قرن پانزدهم قمری.

سبب نامگذاری

سمات جمع «سِمَه» به معنی علامت و نشانه است. گفته‌اند که چون نشانه‌های استجابت در این دعا بسیار است، به این نام نامیده شده است.[۱] ویا به این جهت که نشانه‌های خداوند متعال در این دعا فراوان آمده است. و اسم دیگر آن (شُبّور) است و وجه تسمیه آن به شبور یا به واسطه آن است که از ریشه «شبر» به معنی عطا است، گویا این دعا عطائی است از جانب خداوند و یا آن که شبور به لغت عبرانی به معنی یوم سبت است یعنی دعای روز شنبه و یا آن که چون شبور به معنی بوق است و چون این دعا در بوق خوانده شده است به این اسم خوانده شده است . و کیفیّت آن بنابر گزارش علامه مجلسی در بحارالانوار [۲] این است که چون یوشع بن نون وصی حضرت موسی با عمالقه [یادداشت ۱] برای جنگ با عمالقه مواجه شد فرمان داد که هر یک از خواص بنی اسرائیل کوزه‌هایی را همراه خود بردارند و شاخی از گوسفند که سوراخ باشد در نزدیک دهان خود نگه داشته و این دعا را به آهستگی در آن بخوانند که مبادا بعضی از شیاطین، جن و انس استراق سمع کنند و آن را فرا گیرند پس بنی اسرائیل شبانه آن چه را که یوشع علیه السلام گفته بود به جای آوردند . چون شب قریب صبح به پایان رسید آن کوزه ها را در میان لشگریان عمالقه انداخته و شکستند و چون صبح شد عمالقه را دیدند که با شکم باد کرده (گویی تنه‌هاى نخل‌هاى ميان تهى‌اند) مرده‌اند.[۳]

سند

دعای سِمات را شیخ طوسی در مصباح المتهجد،[۴] ابن طاووس در جمال الاسبوع،[۵] کفعمی در البلد الامین[۶] و مصباح،[۷] مجلسی در بحارالانوار[۸] و زاد المعاد[۹] با سندهای معتبر از محمد بن عثمان عمری (از نواب خاص امام زمان (عج)) با واسطه از امام صادق(ع) و ایشان از پدرشان امام محمد باقر(ع) نقل شده است.[۱۰] سید بن طاووس در جمال الاسبوع این دعا را از سه طریق نقل می‌کند.[۱۱] شیخ عباس قمی این دعا را در مفاتیح الجنان[۱۲] به نقل از مصباح شیخ طوسی آورده است.

ابوالقاسم خویی قوت سند را تأیید نمی‌کند.[۱۳] بنا به گفته مجلسی این دعا در بین اصحاب در غایت شهرت بوده و به طور منظم آن را می‌خواندند.[۱۴]

زمان قرائت

خواندن این دعا در آخرین ساعات روز جمعه[۱۵] و شب‌های شنبه مستحب است و نیز هرکه در وقت رفتن به جایی یا طلب حاجتی و یا روی آوردن به دشمنی که از او بیمناک است یا زمامداری که از او هراسان است این دعا را بخواند حاجت او برآورده می‌شود و از شر دشمن محفوظ می‌ماند و هر کس نتواند این دعا را بخواند این دعا را بنویسد و بر بازوی خود ببندد یا در بغل بگذارد‌‌‌، همان تأثیر را دارد.[۱۶] شیعیان دعای سمات را در ساعات پایانی روز جمعه به صورت جمع در مکان‌های مذهبی، یا به صورت فردی می‌خوانند.

محتوا

در دعای سمات، خدا را به اسم اعظم، پیامبران و مکان‌های مقدسی که خداوند در آن مکان‌ها با رسولانش تکلم نمود و بر آنان وحی فرستاد، قسم داده یا خوانده می‌شود. ابتدای دعا با مناجات خداوند آغاز شده و در ضمن آن به نعمت‌های خداوند اشاره شده است. همراهی حضرت موسی با بنی‌اسرائیل عبور آن‌ها از دریا و هلاک فرعون و لشگریان فرعون را یاد کرده است. در بندهای دیگر سخن گفتن خداوند با موسی بن عمران، ابراهیم، اسحاق، یعقوب و اینکه خداوند آن‌ها را یاری رسانده را ذکر کرده است. رحمت خداوند را به حضرت آدم و ذریه او یادآوری می‌کند و سپس برکت خداوند بر امت‌های گذشته را خاطر نشان می‌کند و بر شمول برکت خداوند بر امت، ذریه و امت پیامبر(ص) تأکید می‌کند و از خداوند می‌خواهد که بر پیامبر(ص) و خاندان او صلوات فرستاده و برکت و رحمت خویش را بر آنها شامل کند، کما اینکه بر ابراهیم و آل ابراهیم درود، برکت و رحمت خود را شامل کرده است.

جایگاه

در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است که فرمودند: اگر سوگند یاد کنم که در این دعا اسم اعظم الهی است درست گفته‌ام. با این دعا علیه ستمگران در حق ما و کسانی که قصد خوار کردن ما و گردن فرازای در برابر ما را دارند نفرین کنید[۱۷][یادداشت ۲]

شرح‌ها

آقابزرگ طهرانی حدود بیست شرح بر دعای سمات را شمرده مانند شرح مولى محمد علی چهاردهی و شرح محمد صالح قزوينی که هردو به فارسی است. [۱۸] و شرح‌های دیگری نیز بر این دعا به چاپ رسیده است مانند شرح سید علی قاضی طباطبایی(۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)، عارف و استاد اخلاق حوزه علمیه نجف با نام «شرح دعای سمات» که در ابتدا معنای لغوی سمات و روایاتی که بر اساس عظمت این دعا آمده است را مطرح ساخته و سپس به سندیت دعا و محتوای آن اشاره می‌کند.[۱۹]

این شرح‌ها عبارت است:

  1. خلاصة الدعوات فی شرح دعاء السمات، از سید محمدمهدی بن محمدجعفر موسوی تنکابنی. وی در آخر کتابش خلاصة الاخبار که در سال ۱۲۵۰ق، تألیف نموده، از آن یاد کرده‌است.[۲۰]
  2. در منثور در شرح دعای شَبُّور، از عبدالجلیل بن نصرالله (درگذشت قرن ۱۳). این شرح به فارسی است و در سال ۱۲۴۷ق، به پایان رسیده‌است.[۲۱]
  3. روائح النسمات فی شرح دعاء السمات، از محمدحسن میرجهانی. این شرح که به فارسی نوشته شده در سال ۱۳۷۳ ق، به طبع رسیده‌است.[۲۲]
  4. صَفوة الصفات فی شرح دعاء السمات، از ابراهیم بن علی بن حسن کفعمی (درگذشت ۹۰۵ ق). این شرح در سال ۸۹۵ ق، تألیف شده‌است و نسخه‌های متعددی از آن در دست است.[۲۳]
  5. کشف الحجاب عن الدعاء المستجاب، از سید عبدالله بن محمدرضا شبر (درگذشت ۱۲۴۲ق.) که به سال ۱۲۴۱ ق، تألیف شده‌است.[۲۴]
  6. اللمعات فی شرح دعاء السمات، از سید ابوالقاسم دهکردی (درگذشت ۱۳۵۲ق.). نوشتن این شرح که با عناوین «لَمْعة – لمعة» به انجام رسیده، در سال ۱۳۴۹ق، پایان پذیرفته‌است.[۲۵]
  7. مفتاح النجاة فی شرح دعاء السمات، از آقا محمود بن محمد علی بن وحید بهبهانی (درگذشت ۱۲۶۹ یا ۱۲۷۱ق). این شرح به فارسی است و تألیف آن در سال ۱۲۶۰ق، به پایان رسیده‌است.
  8. وسیلة النجاة فی شرح دعاء السمات، از عبدالواسع علامی.
  9. وسیلة النجاة فی شرح دعاء السمات، از شیخ علی اکبر بن محمدحسین نهاوندی (م ۱۳۶۹ ق). مؤلف بنا داشته این شرح را که نام دیگرش «عناوین الجمعات فی شرح دعاء السمات» است، در ۴۸ عنوان به تعداد جمعه‌های هر سال تألیف نماید، ولی فقط به تألیف پنج عنوان اول آن تا شرح جمله «و بمشیتک التی دان لها العالمون» موفق گردیده و این بخش از روی خط مؤلف در سال ۱۳۳۲ق، به چاپ سنگی رسیده‌است. مؤلف پس از انتشار این بخش به زیارت خانه خدا مشرف شده و موفق به ادامه تألیف نشده‌است.
  10. شرح دعاء السمات، از محمدابراهیم بن عبد الوهاب سبزواری اسراری (درگذشت ۱۲۹۱ ق). مؤلف، این شرح را – که به عربی است – در سال ۱۳۵۰ ق، تألیف نموده‌است.
  11. شرح دعاء السمات، از محمدباقر مجلسی (درگذشت ۱۱۱۰ ق). این شرح در ضمن «کتاب الدعاء» بحارالانوار آورده شده‌است. صاحب الذریعة، ترجمه دعای سمات را نیز به علامه مجلسی نسبت داده‌است.
  12. شرح دعاء السمات، از سید محمدجعفر طباطبایی شولستانی (درگذشت قرن ۱۲قمری). تألیف این شرح در سال ۱۱۱۳ ق، به پایان رسیده‌است.
  13. شرح دعاء السمات، از حسن بن محمدباقر قره باغی، که در نجف و به سال ۱۲۶۱ ق، تألیف شده‌است.
  14. شرح دعاء السمات، از درویش علی بن حسین بغدادی حایری (درگذشت حدود ۱۲۷۷ق).
  15. شرح دعای سمات، از ملا محمد صالح بن محمدباقر روغنی قزوینی (درگذشت حدود ۱۰۷۵). این شرح به فارسی است.
  16. شرح دعاء السمات، ظاهرا از میرعبد الفتاح بن علی حسینی مراغی (درگذشت قرن ۱۳).
  17. شرح دعاء السمات، از علی بن عبدالله علیاری تبریزی (درگذشت ۱۳۲۷ ق).
  18. شرح دعای سمات، از محمدعلی بن نصیر الدین چهاردهی رشتی نجفی (درگذشت ۱۳۳۴ ق). این شرح به فارسی است.
  19. شرح دعاء السمات، از سید کاظم بن قاسم حسینی رشتی (درگذشت ۱۲۵۹ ق). این شرح که به عربی نگاشته شده، در سال ۱۲۷۷ق، در تبریز به چاپ رسیده‌است.
  20. شرح دعاء السمات، از شیخ محمد عاملی.
  21. شرح دعاء السمات، از سیدمحمد بن محمدباقر حسینی (درگذشت قرن ۱۲)، مؤلف ریاض الصالحین. این شرح که به عربی است، گویا بخشی از همان کتاب است.
  22. شرح دعاء السمات، از محمد بن عبدالله بن علی بلادی بحرانی (درگذشت قرن ۱۲). تألیف این شرح که مزجی و به عربی است، در سال ۱۱۶۶ق، به پایان رسیده‌است.
  23. شرح دعای سمات، از محمدمؤمن بن علینقی، که به فارسی نگاشته شده‌است.
  24. شرح دعاء السمات، از مؤلفی ناشناخته. این شرح به عربی است.از این شرح، تاکنون پنج نسخه شناسایی شده و آغاز آن چنین است: «نحمدک و ندعوک فی السراء، و نسالک و نرجوک الاجابة فی الضراء».
  25. شرح دعاء السمات، از شیخ هلال الدین اسماعیل خویی (درگذشت حدود ۱۳۱۳ق). مؤلف، نسخه ناقصی از این شرح را در کتابش جلیس الواحد و انیس الفارد که در سال ۱۳۱۳ ق، تألیف نموده، گنجانده‌است.
  26. شرح دعاء السمات، از یوسف بن محمدمهدی خوانساری.
  27. شرح دعاء السمات، از مؤلفی ناشناخته. نسخه موجود از این شرح که به عربی است، در سال ۱۱۰۵ ق، کتابت شده و از آغاز، افتادگی دارد.
  28. شرح دعاء السمات، از مؤلفی ناشناخته. نسخه موجود از این شرح که به عربی است، در قرن یازدهم کتابت شده‌است.
  29. شرح دعاء السمات، از مؤلفی ناشناخته. نسخه موجود از آن در قرن دوازدهم کتابت شده‌است. این شرح نیز عربی است.
  30. شرح دعاء السمات، از مؤلفی ناشناخته. این شرح به عربی است و در سال ۱۲۳۸ق، تألیف شده و نسخه خط مولف در کتابخانه شاه‌چراغ شیراز موجود است.[۲۶]

متن و ترجمه دعا

دعای سمات

متن ترجمه 
اللهُمَّ اِني اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الاَعْظَمِ، الاَعَزِّ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ، اَلَّذي اِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَغالِقِ أبْوابِ السَماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، وَاِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَضَايقِ أبْوابِ الاَرضِ لِلِفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ خدایا! از تو خواستارم به نام بزرگت، آن نام بزرگ‌تر عزیزتر باشکوه‌تر گرامی تر، که چون بر درهای بسته آسمان با آن نام خوانده شوی که به رحمت گشوده شوند باز می‌شوند، و چون با آن بر درهای ناگشوده زمین خوانده شوی برای فرج گشوده شود، و چون با آن برای آسان شدن سختی خوانده شوی آسان گردند، و چون با آن بر مردگان برای زنده شدن خوانده شوی زنده شوند، و چون با آن برای رفع سختی و زیان خوانده شوی برطرف گردد.
وَ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، أَكْرَمِ الْوُجُوهِ، وَ أَعَزِّ الْوُجُوهِ، الَّذِي عَنَتْ لَهُ الْوُجُوهُ، وَ خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ، وَ خَشَعَتْ لَهُ الْأَصْوَاتُ، وَ وَجِلَتْ لَهُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِكَ، وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي بِهَا تُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِكَ، وَ تُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا، وَ بِمَشِيَّتِكَ الَّتِي دَانَ [كَانَ ] لَهَا الْعَالَمُونَ و می‌خوانمت به شکوه جلوه گرامی ات، گرامی‌ترین جلوه ها، و عزیزترین آنان که چهره‌ها در برابرش خوار گشته، و گردن‌ها خاضع شده، و صداها آهسته گشته، و دل‌ها در برابر آن هراسناک شده‌اند از ترس تو، و تو را می‌خوانم به نیرویت که با آن آسمان‌ها را نگاه داشتی از اینکه بر زمین افتد مگر به اجازه تو، و با آن آسمان‌ها و زمین را از اینکه ویران شوند نگاه داشتی، و می‌خوانمت به اراده‌ات که جهانیان در برابرش مطیع‌اند،
وَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِي خَلَقْتَ بِهَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ، وَ بِحِكْمَتِكَ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ، وَ خَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَ جَعَلْتَهَا لَيْلاً، وَ جَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً [مَسْكَنا] ، وَ خَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَ جَعَلْتَهُ نَهَاراً، وَ جَعَلْتَ النَّهَارَ نُشُوراً مُبْصِراً، وَ خَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ ضِيَاءً، وَ خَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَ جَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً و به کلمه‌ات که با آن آسمان‌ها و زمین را آفریدی، و به حکمتت که با آن شگفتی‌ها را ساختی، و تاریکی را با آن پدیدآوردی و آن را شب قرار دادی، و شب را برای آرامش مقرّر داشتی، و هم با آن حکمت نور را آفریدی و آن را روز قرار دادی، و روز را مایه جنبش و بینایی سنجش ساختی، و نیز با آن خورشید را آفریدی، و خورشید را مایه تابش نمودی، و با آن ماه را پدید آوردی و ماه را نورانی ساختی،
وَ خَلَقْتَ بِهَا الْكَوَاكِبَ وَ جَعَلْتَهَا نُجُوماً وَ بُرُوجاً، وَ مَصَابِيحَ وَ زِينَةً وَ رُجُوماً، وَ جَعَلْتَ لَهَا مَشَارِقَ وَ مَغَارِبَ، وَ جَعَلْتَ لَهَا مَطَالِعَ وَ مَجَارِيَ، وَ جَعَلْتَ لَهَا فَلَكا وَ مَسَابِحَ، وَ قَدَّرْتَهَا فِي السَّمَاءِ مَنَازِلَ فَأَحْسَنْتَ تَقْدِيرَهَا، وَ صَوَّرْتَهَا فَأَحْسَنْتَ تَصْوِيرَهَا، وَ أَحْصَيْتَهَا بِأَسْمَائِكَ إِحْصَاءً، وَ دَبَّرْتَهَا بِحِكْمَتِكَ تَدْبِيراً، وَ أَحْسَنْتَ [فَأَحْسَنْتَ ] تَدْبِيرَهَا، وَ سَخَّرْتَهَا بِسُلْطَانِ اللَّيْلِ وَ سُلْطَانِ النَّهَارِ وَ السَّاعَاتِ وَ عَدَدِ [وَ عَرَّفْتَ بِهَا عَدَدَ] السِّنِينَ وَ الْحِسَابِ، وَ جَعَلْتَ رُؤْيَتَهَا لِجَمِيعِ النَّاسِ مَرْئً وَاحِداً و با آن ستارگان را خلق کردی و آن‌ها را اخترانی تابناک و برج‌ها و چراغ‌ها و زینت و عامل راندن شیاطین قرار دادی، برای ستارگان مشرق‌ها و مغرب‌ها و نیز طلوع گاهها و گردشگاه‌ها مقرّر ساختی، و برای آن‌ها مدارهایی که در آن‌ها شناورند قرار دادی، و برای آن‌ها در آسمان منزلگاه‌هایی مقدّر فرمودی پس چه نیکو تقدیر نمودی، و صورتگری کردی و چه نیکو صورتشان دادی، و با نام هایت آن‌ها را بر شمردی شمردنی درخور، و به حکمتت تدبیر نمودی تدبیری شایسته، و چه نیکو تدبیر کردی، و با تسلّط بخشیدن شب و روز و ساعات بر آن‌ها شمارش سال‌ها و ثبت حساب را شناساندی، و دیدن آن‌ها را برای همه مردم یکسان نمودی،
وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِمَجْدِكَ الَّذِي كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي الْمُقَدَّسِينَ، فَوْقَ إِحْسَاسِ [أَحْسَاسِ ] الْكَرُوبِينَ [الْكَرُوبِيِّينَ ] ، فَوْقَ غَمَائِمِ النُّورِ، فَوْقَ تَابُوتِ الشَّهَادَةِ، فِي عَمُودِ النَّارِ، وَ فِي طُورِ سَيْنَاءَ، وَ فِي [إِلَي] جَبَلِ حُورِيثَ، فِي الْوَادِ الْمُقَدَّسِ، فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ مِنَ الشَّجَرَةِ، وَ فِي أَرْضِ مِصْرَ بِتِسْعِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ، وَ يَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ، وَ فِي الْمُنْبَجِسَاتِ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ فِي بَحْرِ سُوفٍ و خدایا! از تو می‌خواهم به عظمتت که با آن، سخن گفتی با بنده و فرستاده‌ات موسی بن عمران (درود بر او) در میان قدسیان، برتر از احساس کرّوبیان، فراتر از سحاب‌های نور، بر فراز تابوت شهادت، در عمودی از آتش، و در طور سینا، و در کوه حوریث، در وادی مقدّس، در بقعه با برکت از جانب راست کوه طور، از دل درخت و در زمین مصر، با نه معجزه آشکار،[یادداشت ۳] و روزی که دریا را برای بنی اسرائیل شکافتی، و در چشمه‌های جوشنده که با آن شگفتی‌هایی در دریای سوف برساختی،
وَ عَقَدْتَ مَاءَ الْبَحْرِ فِي قَلْبِ الْغَمْرِ كَالْحِجَارَةِ، وَ جَاوَزْتَ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ، وَ تَمَّتْ كَلِمَتُكَ الْحُسْنَى عَلَيْهِمْ بِمَا صَبَرُوا، وَ أَوْرَثْتَهُمْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْتَ فِيهَا لِلْعَالَمِينَ، وَ أَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ وَ مَرَاكِبَهُ فِي الْيَمِّ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ [الْأَعْظَمِ ] الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ، وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِمُوسَى كَلِيمِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي طُورِ سَيْنَاءَ، وَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ خَلِيلِكَ مِنْ قَبْلُ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ، وَ لِإِسْحَاقَ صَفِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي بِئْرِ شِيَعٍ [سَبْعٍ ] ، وَ لِيَعْقُوبَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي بَيْتِ إِيلٍ و آب دریا را در دل گرداب همانند سنگ سخت بستی، و بنی اسرائیل را از دریا به خشکی رساندی، و وعده نیکویت بر آنان کامل گشت به خاطر آنکه شکیبائی ورزیدند، و آنان را وارث مشارق و مغارب زمینی که در آن جهانیان را برکت دادی نمودی، و فرعون و سپاهیان و مرکب هایش را در دریا غرق کردی، و به نام بزرگت، آن نام بزرگ تر، با شکوه تر، گرامی تر، و به بزرگی ات که با آن بر موسی کلیمت (درود بر او) در طور سینا جلوه کردی، و نیز برای ابراهیم (درود بر او) خلیلت پیش از آن در مسجد خیف، و برای اسحاق برگزیده‌ات (درود بر او) در چاه شیع، و برای یعقوب (درود بر او) پیامبرت در بیت ایل،
وَ أَوْفَيْتَ لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ بِمِيثَاقِكَ، وَ لِإِسْحَاقَ بِحَلْفِكَ، وَ لِيَعْقُوبَ بِشَهَادَتِكَ، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ بِوَعْدِكَ، وَ لِلدَّاعِينَ بِأَسْمَائِكَ فَأَجَبْتَ، وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلَى قُبَّةِ الرُّمَّانِ [الزَّمَانِ ] [الْهَرْمَانِ ] ، وَ بِآيَاتِكَ الَّتِي وَقَعَتْ عَلَى أَرْضِ مِصْرَ بِمَجْدِ الْعِزَّةِ وَ الْغَلَبَةِ، بِآيَاتٍ عَزِيزَةٍ، وَ بِسُلْطَانِ الْقُوَّةِ، وَ بِعِزَّةِ الْقُدْرَةِ، وَ بِشَأْنِ الْكَلِمَةِ التَّامَّةِ و وفا کردی به پیمانت برای ابراهیم (درود بر او)، و به سوگندت برای اسحاق، و به شهادتت برای یعقوب، و به وعده‌ات برای اهل ایمان، و برای دعاخوانان به نام هایت که اجابتشان کردی، و به بزرگی ات که برای موسی بن عمران (درود بر او) در قبّه رمّان نمایان شد، و به نشانه هایت که در زمین مصر، به بزرگواری عزّت و غلبه‌ات واقع شد، با نشانه‌های تحسین برانگیز، و حاکمیت نیرومند، و در سایه قدرت پرشکوهت، به مقام کلمه تامّه،
وَ بِكَلِمَاتِكَ الَّتِي تَفَضَّلْتَ بِهَا عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَهْلِ الْآخِرَةِ، وَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي مَنَنْتَ بِهَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَ بِاسْتِطَاعَتِكَ الَّتِي أَقَمْتَ بِهَا عَلَى الْعَالَمِينَ، وَ بِنُورِكَ الَّذِي قَدْ خَرَّ مِنْ فَزَعِهِ طُورُ سَيْنَاءَ، وَ بِعِلْمِكَ وَ جَلالِكَ وَ كِبْرِيَائِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ جَبَرُوتِكَ الَّتِي لَمْ تَسْتَقِلَّهَا الْأَرْضُ، وَ انْخَفَضَتْ لَهَا السَّمَاوَاتُ، وَ انْزَجَرَ لَهَا الْعُمْقُ الْأَكْبَرُ، وَ رَكَدَتْ لَهَا الْبِحَارُ وَ الْأَنْهَارُ، وَ خَضَعَتْ لَهَا الْجِبَالُ، وَ سَكَنَتْ لَهَا الْأَرْضُ بِمَنَاكِبِهَا و کلماتی که با آن بر اهل آسمان‌ها و زمین و اهل دنیا و آخرت عطا و بخشش نمودی، و به رحمتت که با آن بر همه آفریدگانت بخشش کردی، و به توانایی ات که با آن جهانیان را برپا داشتی، و به نورت که از هراسش طور سینا بر خاک افتاد، و به دانش و شکوه و بزرگی و عزّت و جبروتت که زمین تاب آن را نیاورد، و آسمان‌ها در برابرش زانو زدند، و در برابرش عمق فروردین زمین فروتر گشت، و دریاها و نهرها در آستانش از حرکت ایستاد، و کوه‌ها فروتن شد و زمین با شانه‌هایش آرام گشت،
وَ اسْتَسْلَمَتْ لَهَا الْخَلائِقُ كُلُّهَا، وَ خَفَقَتْ لَهَا الرِّيَاحُ فِي جَرَيَانِهَا، وَ خَمَدَتْ لَهَا النِّيرَانُ فِي أَوْطَانِهَا، وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عُرِفَتْ لَكَ بِهِ الْغَلَبَةُ دَهْرَ الدُّهُورِ، وَ حُمِدْتَ بِهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ، وَ بِكَلِمَتِكَ كَلِمَةِ الصِّدْقِ الَّتِي سَبَقَتْ لِأَبِينَا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ ذُرِّيَّتِهِ بِالرَّحْمَةِ، وَ أَسْأَلُكَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ، فَجَعَلْتَهُ دَكّا، وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً و تسلیم شدند همه آفریدگان در برابر آن، و بادها در وزیدن خود در برابرش پریشان گشتند، و آتش‌ها به درگاهش در جایگاه خویش خاموش شدند، و به فرمانروایی ات که با آن همواره به پیروزی شناخته شدی، و با آن در آسمان‌ها و زمین ستوده گشتی، و به کلمه‌ات کلمه صدقی که به رحمت و بخشش برای پدرمان آدم (درود بر او) و نسلش پیشی گرفت، و از تو خواستارم به کلمه‌ات که بر هر چیز چیره گشت، و به نور جلوه‌ات که با آن بر کوه تجلّی نمودی، و آن را فرو پاشیدی، و موسی مدهوش در افتاد،
وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ عَلَى طُورِ سَيْنَاءَ، فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ، وَ بِطَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ، وَ ظُهُورِكَ فِي جَبَلِ فَارَانَ، بِرَبَوَاتِ الْمُقَدَّسِينَ، وَ جُنُودِ الْمَلائِكَةِ الصَّافِّينَ، وَ خُشُوعِ الْمَلائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ، وَ بِبَرَكَاتِكَ الَّتِي بَارَكْتَ فِيهَا عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ بَارَكْتَ لِإِسْحَاقَ صَفِيِّكَ فِي أُمَّةِ عِيسَى عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَ بَارَكْتَ لِيَعْقُوبَ إِسْرَائِيلِكَ فِي أُمَّةِ مُوسَى عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَ بَارَكْتَ لِحَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ [فِي ] أُمَّتِهِ و به بلندای جاهت که بر طور سینا نمایان شد، پس با آن، سخن گفتی با بنده و رسولت موسی بن عمران، و به پرتو فروزانت در ساعیر [کوهی در حجاز]، و ظهور پر فروغت در فاران [کوهی نزدیک مکه و محل مناجات پیامبر]، در جایگاه بلند قدسیان، و با سپاهیان صف کشیده از فرشتگان، و خشوع فرشتگان تسبیح کننده، و به برکاتت که بدان‌ها بر ابراهیم خلیلت (درود بر او) در امّت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش)، و بر اسحاق برگزیده‌ات در امّت عیسی (درود بر آن دو)، و بر یعقوب اسرائیلت در امت موسی (درود بر آن دو)، و بر محبوب خویش محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) در عترت و فرزندانش و امّتش برکت نهادی.
اللَّهُمَّ وَ كَمَا غِبْنَا عَنْ ذَلِكَ وَ لَمْ نَشْهَدْهُ وَ آمَنَّا بِهِ وَ لَمْ نَرَهُ صِدْقاً وَ عَدْلاً، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُبَارِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَرَحَّمَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ [شَهِيدٌ] خدایا! و چنان که از آن رخدادها بدور بودیم و آن وقایع را شاهد نبودیم و به آن‌ها درحالی که ندیدیم ایمان آوردیم، ایمان از روی راستی و درستی، از تو خواستارم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و بر محمّد و خاندان محمّد برکت دهی، و بر محمّد و خاندان محمّد بسیار مهر ورزی، همچون بهترین درود و برکت و رحمتی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، تو ستوده و والایی، هرچه را بخواهی انجام می‌دهی، و تو بر هر چیز توانایی.
اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الدُّعَاءِ، وَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِي لا يَعْلَمُ تَفْسِيرَهَا وَ لا يَعْلَمُ بَاطِنَهَا غَيْرُكَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ لا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ، وَ اغْفِرْ لِي مِنْ ذُنُوبِي مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ، وَ وَسِّعْ عَلَيَّ مِنْ حَلالِ رِزْقِكَ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ إِنْسَانِ سَوْءٍ، وَ جَارِ سَوْءٍ، وَ قَرِينِ سَوْءٍ، وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ، إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ، وَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.

پس حاجت خود را ذکر می‌کنی و می‌گویی: خدایا! به حق این دعا و به حق این نام‌هایی که تفسیر و باطن آن‌ها را جز تو کسی نمی‌داند، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنان کن که شایسته توست، نه آنچه را من سزاوارم، و از گناهانم آنچه را گذشته و آنچه را خواهد آید بیامرز، و بر من وسعت بخش از روزی حلالت، و مرا از رنج انسان بد و همسایه بد و همنشین بد و پادشاه بد کفایت کن، همانا تو بر هرچه بخواهی توانایی و به همه چیز دانایی، دعایم را اجابت کن‌ ای پروردگار جهانیان.

 

پانویس

  1.  دایرة المعارف شیعه، ج۷، ص۵۲۷
  2.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۷، ص۱۰۲.
  3.  
  4.  طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص۴۲۰ ـ ۴۱۷
  5.  ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص۵۳۸ ـ ۵۳۳
  6.  کفعمی، بلدالامین، ص۹۱ ـ ۹۰
  7.  کفعمی، مصباح، ص۴۲۶ ـ ۴۲۴
  8.  مجلسی، بحارالانوار، ج۸۷، ص۱۰۰ـ ۹۶
  9.  مجلسی، زادالمعاد، ص۳۹۸ ـ ۳۹۵
  10.  مجلسی، بحار الانوار، ج۹۰، ص۹۶
  11.  ابن طاووس، جمال الأسبوع، ص۳۲۱
  12.  قمی، مفاتیح الجنان، ص۱۳۵ـ ۱۲۸
  13.  خویی، منیة السائل، ص۲۲۴
  14.  مجلسی، بحارالأنوار، ج۸۷، ص۱۰۱
  15.  طوسی، مصباح المتهجّد، ص۴۱۶
  16.  دایرة المعارف شیعه، ج۷، ص۵۲۷
  17.  رجوع کنید به: مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۷، ص۱۰۰ـ ۹۶
  18.  آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۰
  19.  نگاه کنید به: سید علی قاضی طباطبایی، شرح دعای سمات، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  20.  همان، ج۷، ص۲۲۷ و ج۱۳، ص۲۵۱
  21.  فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیة اللّه مرعشی، ج۶، ص۳۷۶
  22.  الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۱، ص۲۵۵ و ج۱۳، ص۲۴۹
  23.  همان، ج۱۳، ص۴۰۹ و ج۱۵، ص۵۰؛ التراث العربی، ج۳، ص۴۷۷
  24.  الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۳، ص۲۵۰؛ ج۱۸، ص۲۵؛ فهرست نسخ خطّی کتاب خانه دانشکده الهیات تهران، ج۱۰، ص۷۹۴؛ فهرست نسخ خطّی کتاب خانه آیة اللّه مرعشی، ج۲۴، ص۲۶۷
  25.  الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۱۸، ص۳۴۶ و فهرست نسخ خطّی کتاب خانه مسجد اعظم، ص۳۴۰
  26.  وسیلة النجاة فی شرح دعاء السمات.

یادداشت

  1.  از فرزندان عملیق (عملاق ) ابن لاوَذبن اِرَم بن سام بن نوح بودند. آنان امتی بودند بزرگ با قامتی دراز و با تنومندی. دهخدا، لغتنامه
  2.  لو حلفتُ أن في هذا الدعاء الاسم الأعظم لبررت
  3.  اشاره به آیه ۱۲ سوره نمل است: وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ۖ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ترجمه: و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بى‌عيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله‌] نشانه‌هاى نُه‌گانه‌اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببَرى‌]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.نشانه‌های نه‌گانه(تِسْعِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ) عبارتند از: ۱-«ید بیضاء» (درخشیدن دست)؛ ۲- اژدها شدن عصا؛ ۳- طوفان کوبنده برای دشمنان؛ ۴- «جَراد» (تسلط ملخ بر زراعت‌ها و درختان)؛ ۵- «قُمَّل» (نوعی آفت نباتی که غلات را نابود می‌کرد)؛ ۶- «ضَفادع» (هجوم قورباغه‌ها از رود نیل به زندگی مردم)؛ ۷- «دَم» (ابتلای عمومی به خون دماغ یا به رنگ خون درآمدن آب رود نیل)؛ ۸- قحطی و خشک‌سالی؛ ۹- شکافته شدن دریا. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۶، ص۳۹۸.

منابع

  • ابن طاووس، علی بن طاووس، جمال الاسبوع بکمال المشروع، بیروت، دارالرضی، ۱۳۳۰ق.
  • سید علی قاضی طباطبایی، شرح دعای سمات، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • صدر سید جوادی، احمد، دائره المعارف تشیع، تهران، جلد ۷، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۰ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، مؤسسه فقه شیعه، بیروت، ۱۴۱۱ق.
  • قمی، عباس، مفاتیح الجنان، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۹ش.
  • کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۸ق.
  • کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، المصباح فی الادعیه و الصلوات و الزایارات، قم، دارالراضی، ۱۴۰۵م.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار،‌دار احیاء تراث عربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
  • مجلسی، محمدباقر، زادالمعاد، بیروت، چاپ علاءالدین اعلمی، ۱۴۲۳ق.

Related Articles

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Check Also
Close
Back to top button