دینیمقالات

سختی زندگی با امام

باسمه تعالی

مشکلات زندگی با امام
زندگی در زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه را همه می خواهیم. ولی مثلی است در انگلیس که می گوید: مواظب باشید که چه چیزی را می خواهید. منظور آنها از این عبارت چیست؟ تجربه نشان داده است که انسان گاهی چیزی را می خواهد ولی وقتی با آن مواجه می شود ، می بیند که ای وای ، آنچه که خواسته فقط راحتی نیست بلکه دردسر هم دارد. تمام کسانی که ازدواج کرده اند چه زن و چه مرد می دانند که چه می گویم. حال می شود که سختی ها قابل تحملند ، لذا نسبتب ه آن چیزی نمی گوییم ولی گاهی چنان سخت است که صدا بلکه هوارمان را نیز در می آورد.
زندگی در زمان امام زمان (عج) نیز از همین جنس است. ما فقط صلح و آرامش و آزادی را تصور می کنیم و وقتی می بینیم که مسئله اینطور ها هم نبوده ، شروع می کنیم به بدگوئی و مخالفت با امام العیاذ بالله. لذا قبل از اینکه وارد اصل بحث شوم ، ابتدا یک روایت کلی از سختی زندگی با همۀ ائمۀ اطهار علیهم السلام را می آوریم.
امام صادق علیه السلام مشکلات خود از سوی غالبیت شیعه را با عبارتی ساده بیان نمودند. ایشان می فرمودند: بَلِيَّةُ النَّاسِ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَنَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا یعنی بلایی که ما از مردم می کشیم ، چیز بزرگی است. وقتی که ما آنها را (به واجبات و وظایفشان) دعوت می کنیم ، اجابت نمی کنند و اگر هم آنها را ول کنیم ، آنها هدایت نمی یابند. یعنی ائمه علیهم السلام باید زجر بکشند و ما را هدایت کنند و ما هم تا می توانیم سعی کنیم آنها را ول نکنیم و تا می توانیم از دستورات ایشان متابعت نماییم. اما این گفتنش آسانتر است تا انجام دادن آن.
در طرف دیگر طیف ، یعنی مشکلاتی که شیعه از امام می کشند را در عبارت شعبی می بینیم. شعبی مشکل خود و بقیۀ ضعیف النفس هایی چون خودش را چنین تعبیر می کند: ماذا لقینا من علي و آل علي! إن أحببناهم قُتلنا ، و إن أبغضناهم دُخلنا النار! – (خدا می داند که) از دست علی و آل علی چه می کشیم. اگر آنها را دوست بداریم ، ما را می کشند و اگر آنها را دشمن داریم به جهنم می رویم.!
شاید ما فکر کنیم که این داستان مربوط به زمان های گذشته است و با زندگی کسانی که موفق به زندگی در زمان ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه شوند را شامل نمی شود. ما معمولا فکر می کنیم که زندگی در زمان ایشان یک زندگی گل و بلبلی است. باید بدانیم که این تصور نادرستی است. زندگی در زمان ایشان همه اش جنگ است و خونریزی و سختی. ولی زندگی با حق و حقیقت و در دفاع از حق و حقیقت است که زیبایی خود را دارد. صدر الاسلام همدانی در کتاب تکالیف الانام فی غیبة الامام که با نام “پیوند معنوی با ساحت قدس معنوی” اخیرا چاپ شده است، سه روایت را آورده است که در همین زمینه می باشد و تأکید دارد که زندگی در زمان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا له الفداء چندان هم راحت نیست. ما این سه روایت را عینا با ترجمۀ نویسندۀ گرامی آن نقل می کنیم.
شیخ نعمانی از امام علیه السلام نقل می کند که: فرمود: چه تعجیل می کنند در خروج قائم علیه السلام؟ پس قسم به خدا که نیست لباس او مگر غلیظ ، و نیست طعام او مگر درشت یا بی خورش ، و نیست کار مگر شمشیر و مردن زیر سایۀ شمشیر. (یعنی زندگی در زمان امام زمان عج همه اش جنگ است و سختی. درست مثل ایام حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام)
و نیز روایت نمود از خلاد که گفت: ذکر شد قائم علیه السلام در نزد رضا علیه السلام. پس فرمودند: امروز شما آسوده و فارغ البال ترید تا آن روز،عرض شد: چگونه است؟ فرمودند: هرگاه قائم ما خروج کند ، نیست مگر علَقه یعنی خون و عرق – یعنی از کثرت کشتار و کُشِش – و قوم بر روی زین های خودند و نیست لباس قائم علیه السلام مگر غلیظ و نیست طعام او مگر خشن.
و نیز روایت کرده از مفضل که گفت: بودم خدمت حضرت صادق علیه السلام در طواف ، پس نظر کرد به سوی من و فرمود: ای مفضل ، چه شده تو را که مهموم باشی و رنگت متغیر شده؟ گفتم: فدای تو گردم ، نظر کردم به سوی بنی عباس و آن چه در دست ایشان است از ملک و سلطنت و جبروت. اگر این ها برای شما بود هرآینه ما هم با شما بودیم. فرمودند: ای مفضل ، اگر سلطنت به ما برگردد ، نیست مگر تعب در شب و سیاحت در روز. یعنی برای عبادت و جهاد و خوردن طعام درشت و پوشیدن خشن شبیه المیرالمؤمنین علیه السلام و الا پس آتش جهنم است. پس آن سلطنت از ما گرفته شد ، می خوریم و می آشامیم. آیا دیدی ظلمی را که خداوند آن را نعمت قرار داده باشد مثل این؟
پس بر اساس این روایات ، ما نه فقط نباید برای ظهور حضرت دعا کنیم بلکه خیلی هم خوشحال باشیم که در زمان حکومت ایشان نیستیم. زیرا ایام حکومتی ایشان همه اش سختی است. واقعش اگر بخواهیم با خودمان رو راست باشیم ، مسئله همینطور است. یعنی ما واقعاً معلوم نیست که زندگس سخت زمان امام را بخواهیم و باید بیشتر دلخوش به همین زندگی که داریم ، باشیم. بله البته و صد البته اگر بخواهیم یار راستین امام باشیم و مرتب قُر نزنیم و به ایشان ایراد نگیریم ، باید به راستی خود را آمادۀ جنگ و زندگی دائم در جنگ را بنماییم. کسانی که فیلم آژانس شیشه ای را دیده اند می دانند که کارگردان – ویا بهتر بگوییم نویسندۀ فیلم – فیلم چه زیبا این نکته را به پرده کشیده است.

چرا جنگ؟
ما اکنون در زمانی زندگی می کنیم که احتمالا جنگ سوم جهانی را ورق زده باشد. با حملۀ روسیه به اوکراین و واکنش شدید غرب به این حمله ، در فضای مجازی می بینیم که سخن از بدی جنگ می شود و سؤال چرا جنگ؟ البته ما باید هوشیارتر از اینها باشیم و بدانیم که جنگ روانی یکی از جنگ های واقعی است که معاویه واقعا در آن ید طولایی داشت و توانست با استفاده از آن ، مردم را از دور امیرالمؤمنین علیه السلام دور کند. به طور کلی ، دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام را می توان شبیه ایم حکومت امام زمان (عج) دانست. اقلا از زاویۀ صلح و جنگ. ولی قبل از آنکه به مواردی در زمان ایشان به پردازیم ، جالب است به نامه ای که انیشتن به فروید نوشت و از آن جالب تر ، جواب سادۀ فروید به پردازیم.
انیشتن که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم ، در دورۀ کوتاهی ریاست مؤسسه ای را داشت که بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل به سازمان ملل شد ، و در زمانی که طبل جنگ جهانی دوم زده می شد ، و جامعۀ غرب فکر می کرد با علم می توان همه چیز را بهتر نمود ، در سال 1932 نامه ای به فروید نوشت که ای پروفسور! تو که عالم انسان شناسی هستی ، آیا راه حلی برای جلوگیری از جنگ داری؟ فروید هم به او نوشت: چرا جنگ گریزی؟ مگر جنگ چیز بدی است؟ این یک تصفیۀ اتوماتیک در نسل های بشری و بر سر کار آمدن نسل های قوی تر و برتر است! لذا نامه نگاری بین انها با رد و بدل شدن سه نامه پایان می پذیرد.
درست است که ما مبانی فروید را نمی پذیریم ، ولی جواب قرآن هم همان است. خداوند کریم می فرمایند: وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا اگر جنگ نبود ، صومعه ها و تجارت و صلوات و مساجد از بین می رفتند (و در نتیجه) نام خداوند ذکر نمی شد. بنابراین ، این خالق انسان ها است که نسبت به لزوم جنگ چنین چیزی را می فرماید. ما نباید جنگ را به طور کلی و به خاطر زشتی هایش نفی کنیم. جنگ چیز بدی است. یعنی ویرانگر است. ولی چیز خوبی هم هست زیرا حق را برپا می دارد. انسان ها موجودات خیلی خوبی هم نیستند و گاهی باید با نوع بد آنها برخورد قاطعانه نمود و جنگید. حتی مسیحیانی که دم از صلح و عدم جنگ می زنند و اگر سیلی خوردی ، طرف دیگر صورت خود را بده تا سیلی به خورد ؛ همین مسیحیان در تمام کشورهای خود بدون استثنا ، ارتش دارند. حتی واتیکان نیز برای خودش نیروی دفاعی خاص خود را دارد.

حوادث زمان حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام
برای اینکه بتوانیم تصور بهتری را از حکومت زمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشته باشیم ، لازم است به چندین حادثه که در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق افتاده است ، مراجعه نماییم تا مطلب کمی روشنتر گردد.
حادثه ای در زمان حکومت امیرالمؤمنین اتفاق افتاد که این مشکل را به خوبی نشان می دهد. امام علی علیه السلام به یکی از افراد پلیس خود دستور بازداشت شخصی را دادند. ولی او آن فرد را فراری داد. لذا امام دستور دادند که این مأمور را بازداشت کرده و تازیانه بزنند. او جمله ای را گفت که هم نشان از شناخت او از مقام امام دارد وهم نشان از سختی زندگی با امام. او گفت: أَمَا واللَّهِ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ. بخدا قسم که زندگی با شما انسان را ذلیل می کند ولی اگر شما را نیز ترک کنیم کافر می شویم! امام با شنیدن این عبارت او را عفو می کنند ولی بخش اول گفتار او را چنین تصحیح می کنند که گفتن اینکه زندگی با شما انسان را ذلیل می کند ، بخاطر گناهانی است که کسب نمودی. یعنی اگر انسان گناهی نداشته باشد در درجۀ اول احتیاجی به مجازات نیست و در درجۀ دوم اگر امام انسانی را مجازات کرد باید یقین کند که این أمر به صلاح او بوده است. سپس امام می فرمایند أما بخش دوم جملۀ تو که گفتی اگر شما را نیز ترک کنیم کافر می شویم ، در واقع حسنه ای است که آموخته ای. پس این حسنه به آن سیئه در!
در داستانی نسبتا مشابه و بازهم در زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) ، یکی از خوارج به اموال مردم تجاوز کرده و با عده ای از کوفه فرار کردند و به طرف بحرین رفتند؛ فرماندار بحرین آنها را دستگیر کرد و عده ای را هم اسیر گرفت، اسرا را که آوردند، در مسیر کوفه ، حضرت یک فرمانداری داشتند به نام مصقله بن هبیره شیبانی، اُسَرا به او گفتند که مردانگی کن و ما را بخر و آزاد کن، فرماندار هم پذیرفت، یک میلیون درهم به فرمانده داد و اُسَرا را آزاد کرد (در واقع آنها را خرید و آزاد کرد.) این واقعه را به امیرالمومنین علیه السلام گزارش دادند، ایشان فرموند: با مردانگی کار بسیار خوبی کرده، ولی اگر از اموال عمومی این کار را کرده باید اموال را پس دهد، گفتند که از بیت المال داده، او را احضار کرد و فرمودند: تو که این کار را کرده ای، باید این پول را از اموال خودت پرداخت کنی. او گفت چشم تا فردا به من فرصت دهید. امام فرمودند: تا هر وقت بخواهی فرصت داری. اما از آنجا که این بندۀ خدا چنین پولی نداشت و از عقاب امیرالمؤمنین علیه السلام بیمناک بود ، فرار کرد و به سمت معاویه رفت. امیرالمومنین با شنیدن فرار او فرمودند: به خدا قسم اگر آمده بود و می گفت ندارم که اکنون بپردازم، ما زیاده از او طلب نمی کردیم. … بعد بطرف منزلش رفتند و آن را خراب کردند.
در داستان سومی که نشان می دهد زندگی کردن با امام بر حق ، چندان هم راحت نیست ، داستان نجاشی شاعر است. او که در جنگ صفین با شعر های خود مؤمنین را در جنگ به هیجان می انداخت ، محبوبیت خاص خود را یافته بود. اما روزی که اول ماه مبارک رمضان بود ، با یکی از دوستان شاعر و شرابخوار خود برخورد می نماید و پس از کمی بگو مگو ، مشغول شرابخواری می شوند. عصر آنروز صدای عربدۀ آنها همسایۀ شیعی آنها را ناراحت می کند. او به امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت برده و امام هم تعدادی را برای جلب آنها می فرستند. شرابخوار اصلی به نحوی از سوراخ دیوار خانه فرار می کند ولی نجاشی گیر می افتد. امام دستور می دهند او را صد تازیانه بزنند. نجاشی می گوید: حد شرابخوای 80 شلاق است ، پس چرا من را صد شلاق زدید؟ امام می فرمایند که 20 تای دیگر بخواطر جرأتی است که از خود نشان دادی و در ماه مبارک رمضان روزه خوری کردی. سپس امام او را در حالتی قرار دادند که برایش خفت آور بود. لذا او به سمت معاویه فرار کرد و شعری سرود که در آن می گفت: من از ترس به مأمن معاویه گریختم. اینجا لازم است کمی در این عبارات نجاشی شاعر توقف نماییم و ببینیم که ما هم همینطور فکر می کنیم یا نه؟ او وضعیت زندگی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام را وضعیتی ترسناک به رسم می کشد. و وضعیت موجود در نزد معاویه را یک اجتماع آرام می داند. زیرا امام با کوچکترین گناهی (البته از دید این شاعر) انسان را تأدیب می کند و آبرویش را می برد، لذا انسانهای موجود در جامعۀ امام ، همیشه ترسناک زندگی می کنند در حالیکه معاویه اصلا کاری به کار مردم و زندگی خصوصی آنها ندارد و انسان ها در حکومت آنها به راحتی زندگی می کنند. اگر کمی با خود صادق باشیم و تأمل نماییم ، می بینیم که اکثر ما چنین فکر می کنیم و زندگی در زمام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف براستی برای ما از این لحاظ سخت خواهد بود. در حالیکه اگر درست فکر کنیم و دیدگاه ما همان دیدگاه امام زمان (عج) باشد ، خود را آمادۀ هرگونه تنبیه می نماییم. زیرا امنیت برای آخرت ما مهم است. یعنی داشتن امنیت اخروی مهم است و اگر لازم باشد در دنیا به خاطر گناهان ریزمان تنبیه شویم و آبرویمان برود ، خُب برود! ما خود را برای آخرت آماده می کنیم، بگذار دنیای ما خراب شود. این مسئلۀ چندان مهمی نیست. البته همانطور که عرض شد، این حرف ، گفتنش آسان است ولی قبول کردن – دیگر چه رسد به عمل کردن به آن – چندان هم ساده نیست.
این حادثه به یمنی های ساکن کوفه برخورد. طارق برادر نجاشی خدمت حضرت آمد و گفت: فکر نمی کردیم که شما بین مردم عادی و خواص فرق نگذارید و هر دو را به یکسان توبیخ کنید. امام فرمودند: مگر او یک انسان مثل بقیۀ انسانها نیست؟ طارق به امام اعتراض نموده می گوید: إنك أوغرت صدورنا، وشتت أمورنا؟! (تو دلهای ما را وسوسه کردی و اتحاد ما را برهم زدی). وقتی مالک اشتر به طارق می رسد او را توبیخ کرده می گوید: بلکه دلهای ما شنوا و شمل ما متحد است.
به هرحال ، آنچه که بین نجاشی و طارق و معاویه وقتی كه به نزد معاویه می رسند ، اتفاق می افتد بسیار جالب است. این دو شیعۀ امام وقتی که به دربار معاویه بار می یابند، معاویه از فرصت استفاده می کند و می گوید: خوش آمدند کسانی که مدتی گول خورده بودند و از فتنه انگیز (یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام) پیروی می کردند که رأس گمراهی است. او که جز فتنه انگیزی و گمراهی مردم کاری ندارد. … طارق که با دیدن دم و دستگاه معاویه اصلا ناراحت بود با شنیدن این گفتار معاویه تحمل نکرده و مطالبی را به دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام و بدگویی از معاویه بیان می کند. معاویه غضبناک می شود ولی خشم خود را فرو می برد و طارق را نزد خود جای می دهد و از او دلجویی می کند. وقتی که خبر این رفتار طارق به امام علی علیه السلام می رسد ، ایشان می فرمایند: اگر این برادر بنی نهد ما در آن روز کشته می شد ، شهید بود. بنابراین، ناراحتی چنین کسی که امیر المؤمنین علیه السلام او را در ردۀ شهدای زنده می گذارد ، از روی بی دینی نبوده است. او و برادرش شیعه بودند ولی تحمل عدل ایشان را نداشتند.
مشکل زندگی کردن با امام جنبه های دیگری نیز دارد. یکی از آنها در قرآن کریم ذکر شده است. آیۀ 12 سورۀ مجادله دستور زیر را برای مؤمنین قرار داده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً. ای اهل ایمان، هر گاه بخواهید که با رسول خدا سخنی سرّی گویید (یا سؤالی کنید) پیش از این کار ، باید مبلغی صدقه دهید که این صدقه برای شما بهتر و پاکیزه ‌تر است. به عبارت امروز ما این یک مالیات بود بر سؤال کردن خصوصی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله.
در تفسیر مجمع البیان آمده است: این آیه دربارۀ اغنیاء نازل شده که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى آمدند و با وى به گفتگوى زیاد مى پرداختند و خداوند آن‌ها را به جاى گفت و شنود با پیامبر به صدقه دادن امر فرمود. پس از نزول این آیه ، توانگران دست از گفت و شنود با پیامبر برداشتند. سپس آیۀ بعدى که رخصت و اجازه در این امر بود، نازل شد چنان که مقاتل بن حیان نقل می کند: امام على مرتضى علیه ‌السلام فرمودند: در قرآن آیه اى است که کسى قبل از من به آن عمل ننموده و نیز کسى بعد از من به آن عمل نخواهد نمود و آن آیۀ 12 این سوره است زیرا من دینارى داشتم که آن را به ده درهم تبدیل کردم وقتى که خواستم در این باره به رسول خدا صلی الله علیه و آله به گفت و شنود بپردازم دراهم خود را صدقه دادم بعد به گفتگو پرداختم سپس آیۀ 13 آن را نسخ نمود و از آن به بعد کسى به آن عمل ننمود و خداوند به خاطر من به این امت تخفیف داد و از براى کسى قبل از من هم نازل نشد و نیز براى کسى بعد از من هم نازل نگردید.
آیا فکر می کنید که در زمان ظهور ولی عصرمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از این گونه مالیاتها و یا مجازاتها نخواهیم داشت؟ آیا خود را برای چنین سختی ها آماده کرده ایم؟ ما نباید فقط خوبی های زندگی با امام را در ذهن داشته باشیم. بلکه باید واقع گرا باشیم و بدانیم که ما دارای ضعف های بسیاری هستیم که امام علیه السلام می بایست آنها را تصحیح نمایند و هر تصحیح کردنی یعنی سختی کشیدن. زندگی با امام بسیار شیرین است اگر مثل خودشان باشیم. ولی اگر آنطور که هستیم باشیم ، مسلماٌ زندگی در چنین جامعه ای بر ما سخت می گذرد. بخاطر داشته باشید. در جامعه ای که مردم عاشق پیغمبر اکرم (ص) بودند ، با گذاشته شدن یک مالیات ساده ، فقط یک نفر بود که به آن عمل کرد. فقط یک نفر!
حالا راستش را بگویید ، با خواندن آنچه گفته شد و بخصوص سه روایت اول، هنوز هم دلتان می خواهد که در زمان ظهور حضرت باشید؟ البته که باید چنین باشد ولی اگر خود را برای چنین زندگی ای آماده نکرده باشیم ، از بدگویان به امام خواهیم بود والعیاذ بالله. خداوند ما را از شر تصورات نادرست برهاند و ما را از یاران واقعی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد که بتوانیم مانند یک بنیان پایدار بمانیم و امام علیه السلام را با جان و دل خویش یاری دهیم. آمین رب العالمین.

دكتر سيد احسان شهرستانى

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا