دینیمقالات

نقش دین در علم و فناوری امروز

معرفی

علم و دین با یکدیگر در تضاد بوده اند، اما نباید چنین باشد. متأسفانه تلاش‌های بسیاری برای از بین بردن شکاف بین علم و دین هنوز محیط مناسبی را برای چنین رویارویی ایجاد نکرده است. این کار تلاشی دیگر برای کم کردن این شکاف است تا به الگوی بهتر و جامع تری برای افکارمان دست یابیم.

تفاوت علم و دین در عقل و قلب است. ما هنوز یک نظریه جامع برای ترکیب این دو جنبه از هوش انسانی برای ارائه یک راه حل برای درک خود شکل نداده ایم یا ابداع نکرده ایم. در واقع، خرد فرآیند ترکیبی از تفکر منطقی و احساسات است. خوشبختانه امروزه در علم گرایشی به سمت تصدیق نقش عاطفه در کل علم وجود دارد. این جنبش سعی می‌کند عادت به تکیه صرفاً بر تفکر عقلانی را از بین ببرد و از این موضوع حمایت می‌کند که تفکر انسان در واقع توسط احساسات ما شکل می‌گیرد. گولمن در کتاب پرفروش خود “هوش عاطفی: چرا می تواند بیشتر از IQ مهم باشد” به برخی از جنبه های این مکتب فکری اشاره می کند. از آنجایی که این مقاله بیشتر به «نظریه دانش» می پردازد، مطالب این کتاب را به تفصیل مورد بحث قرار نداده است، اما از جنبه هایی از آن که مربوط به این اثر است استفاده شده است.

این مقاله به 3 بخش تقسیم شده است. در بخش اول، مکانیک تفکر در فرآیند علمی مورد بحث قرار گرفته است (در این کار فقط علم فیزیکی در نظر گرفته شده است و علوم انسانی کاملاً نادیده گرفته شده است) و استدلال می شود که هر نتیجه علمی صرفاً یک امر عینی نیست بلکه دارای سایه ای از ذهنیت از خالق آن در آن. به این معنا که علم یک چیز سکولار نیست و بسیار به فرضیات ما بستگی دارد – کلمه ای علمی برای احساسات ما، یا شاید بهتر باشد آن را “احساس درونی” بنامیم. این جنبه از علم تا حد زیادی نادیده گرفته شده است و باید به طور گسترده به آن پرداخت. جنبه عاطفی ما نقش مهمی در استنتاجات عقلانی ما دارد. حرکت اخیر در جهت تصدیق این رابطه می تواند نقش بزرگی در از بین بردن شکاف بین علم و دین داشته باشد.

در بخش دوم، ابتدا اذعان می شود که برخی از متدینین گرایش به نگرش غیرمنطقی نسبت به علم دارند، البته این رفتار قابل درک است. علاوه بر این، آموزه‌های دینی حفظ عقیده است و دفاع و مقابله با نقد آن ایمان بسیار طبیعی است. مشکل در عدم استفاده مداوم آنها از منطق و منطقی سازی در دفاع از خود است. ما همچنین باید اذعان کنیم که برخی از ادیان بیشتر از سایرین از عقلانیت در آموزه های خود استفاده می کنند. بدیهی است که برخی با رویکرد تجربی مدارا بیشتری نسبت به دیگران دارند و این بر عهده خود فرد است که دینی را انتخاب کند که به نظر می رسد تعادل مناسبی بین قلب و ذهن ایجاد کند. نگارنده، مسلمانی شیعه و متأثر از آموزه های آن مکتب اسلامی است. ما مفتخریم که نشان دهیم از همان روزهای اولیه دین ما افرادی مانند جابر بن حیان را داشتیم که تقریباً علم شیمی را بازتعریف کردند.

در پایان به اهداف و مقاصد علم می پردازد. ما از علم چه می خواهیم؟ علم ما را به کجا می برد؟ همین سؤالات و سؤالات مشابه است که دیدگاه جالبی را برای نگاه کردن به ادیان به ما می دهد. این جنبه از دین است که می تواند نقش بزرگی در رویکرد علمی و فناوری ما ایفا کند.

اگر پیشرفتی در علم داشتیم، به این دلیل بود که کسی چیزی را در افق دیده بود که دیگران نمی دیدند. ما همیشه چیزی را که به دنبال آن هستیم، پیدا می کنیم. دین می تواند این بینش گرانبها را به ما بدهد و چیزی بیشتر از چیزی باشد که بتوانیم به آن نگاه کنیم و تلاش کنیم تا آن را پیدا کنیم. به عبارت دیگر، ایده‌ها بلوک‌های سازنده هرگونه پیشرفت در علم و فناوری هستند و ادیان می‌توانند ما را به حوزه‌هایی که تقریباً برای انسان‌ها کاملاً ناشناخته و جدید هستند، ببرد. اگر جامعه علمی این رویکرد را جدی بگیرد، مطمئناً ما یک انفجار دیگر و جدید هم در علم و هم در فناوری خواهیم داشت. این نقش دین در علم و فناوری امروز است.

احساسات در علم

اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، اما ما معتقدیم که نه تنها همه نظریه های علمی، بلکه هر دانش انسانی تحت تأثیر احساسات ما قرار می گیرد. از آنجایی که قرار نیست در مورد نظریه دانش بحث کنیم، تنها بر تأثیر مفروضات بر نظریه های علمی تمرکز خواهیم کرد.

انیشتین زمانی که در حال توسعه نظریه نسبیت عام بود، دو فرض را در ذهن داشت. او می نویسد:

ملاحظات اولیه من در مورد این موضوع مبتنی بر دو فرضیه بود:

چگالی متوسط ماده در کل فضا وجود دارد که همه جا یکسان و با صفر متفاوت است.

قدر (“شعاع”) فضا مستقل از زمان است.[ii]

فرضیه چیست؟ آیا با «اندیشه ماقبل علمی» که انیشتین قبلاً در کتابش از آن انتقاد کرده بود تفاوت دارد؟ فرضیه احساس درونی یک نظریه پرداز است. البته، اینها باید در تمام طول نظریه ثابت شود. با این حال، فرضیه نتیجه رویکرد علمی نیست، بلکه احساسات روانشناختی است که پس از تفکر و تجربه زیاد ایجاد می شود.

برای توضیح بیشتر منظور خود، شرح انیشتین را از وقایعی که پس از اندیشه اولیه فوق به وجود آمد، نقل کرده ایم. هدف اصلی ما این است که نشان دهیم چگونه احساسات اینشتین از پیشرفت او برای بهبود نظریه نسبیت عام آشکار شد. نظرات (به عنوان شماره) در پایان این نقل قول داده شده است.

طبق نظریه نسبیت عام، هر دو این فرضیه ثابت شد، اما تنها پس از افزودن یک عبارت فرضی به معادلات میدان 1، عبارتی که توسط نظریه 2 به عنوان چنین مورد نیاز نبود و از نقطه نظر نظری طبیعی به نظر نمی رسید. دیدگاه (“اصطلاح کیهانی معادله میدان” 4).

فرضیه (2) در آن زمان برای من اجتناب ناپذیر به نظر می رسید، زیرا فکر می کردم اگر از آن دور شویم، به گمانه زنی های بی انتها می پردازیم.

با این حال، در دهه‌ی بیستم، فریدمن ریاضی‌دان روسی نشان داد که یک فرضیه متفاوت از نقطه‌نظر نظری کاملاً طبیعی است. او دریافت که ارائه فرضیه (1) بدون وارد کردن اصطلاح کیهان‌شناختی کمتر طبیعی در معادلات میدان گرانش ممکن است، در صورتی که فرد حاضر به رها کردن فرضیه 9 باشد (2). یعنی معادلات میدان اصلی راه حلی را قبول دارند که در آن “شعاع جهان” به زمان (فضا در حال گسترش) بستگی دارد. به گفته فریدمن10، از این نظر می توان گفت که این نظریه مستلزم گسترش فضا است.

چند سال بعد هابل با بررسی ویژه سحابی های خارج از کهکشانی (“راه شیری”) نشان داد که خطوط طیفی گسیل شده یک جابجایی قرمز را نشان می دهد که به طور منظم با فاصله سحابی ها افزایش می یابد. این را می توان با توجه به دانش کنونی ما 11 تنها به مفهوم اصل داپلر، به عنوان یک حرکت گسترده از منظومه ستارگان در بزرگ – همانطور که به گفته فریدمن، توسط معادله میدان گرانش لازم است، تفسیر کرد. بنابراین، کشف هابل را می توان تا حدودی به عنوان تاییدی بر این نظریه در نظر گرفت.

با این حال، یک مشکل عجیب وجود دارد. تفسیر تغییر خط کهکشانی کشف شده توسط هابل به عنوان یک انبساط (که از نظر نظری به سختی می توان در آن شک کرد) منجر به منشأ انبساط او می شود که “فقط” حدود 109 سال پیش نهفته است، در حالی که نجوم فیزیکی آن را ایجاد می کند. به نظر می رسد 13  احتمالاً توسعه ستارگان منفرد و منظومه های ستارگان به طور قابل توجهی بیشتر طول می کشد. به هیچ وجه معلوم نیست که چگونه باید بر این ناسازگاری غلبه کرد14.

زمانی که اینشتین روی فرمول نظریه خود کار می کرد، متوجه شد که این نظریه بر خلاف باور علمی و فلسفی رایج آن زمان، انبساط در فضا را استنباط می کند. با این حال، به خوبی شناخته شده است که یهودیت، مسیحیت و اسلام آغازی برای جهان هستی دارند. همانطور که انیشتین در پایان متن خود تأیید می کند، او با ایده چیزی که ما بیگ بنگ می نامیم کنار نیامد. اگرچه، پس از آزمایش‌های هابل، او مجبور شد با اکراه ایده گسترش فضا را بپذیرد.

این ثابت کیهانی نامیده شد. با معرفی این ثابت، فضا ساکن و در نتیجه بدون آغاز شد.

انیشتین اعتراف می کند که این اقدام نتیجه تفکر علمی یا عقلانی نبوده است.

او به نوعی از اقدام خود عذرخواهی می کند. اگر این اصطلاح طبیعی نبود، پس چرا انیشتین آن را در وهله اول معرفی کرد؟ این دلیل روشنی است بر این که عمل او صرفاً از روی ایمان او به فضای ساکن بوده است.

او بعداً متأسفانه این اقدام را “بزرگترین اشتباه زندگی خود” نامید.

توجه کنید اصطلاح ظاهر شد. باز هم یک اصطلاح احساسی.

نگاه کنید که او چگونه احساسی صحبت می کند: برای جلوگیری از حدس و گمان های بی انتها.

شایان ذکر است که مردی که تلاش زیادی کرد تا نظر انیشتین را در این زمینه تغییر دهد، دانشمندی در واتیکان به نام جورج لومتر بود. او معرفی ثابت کیهانی انیشتین را دوست نداشت زیرا واقعیت مهمی را پیش‌بینی می‌کرد، یعنی آغازی برای فضا وجود داشت که به نوبه خود به معنای ایجاد جهان بود. او با انتقاد از انیشتین – کاری واقعاً دشوار – هابل را متقاعد کرد تا آزمایشات خود را آغاز کند. در نهایت نسخه بهتری از حقیقت پیدا شد و ما جهشی بزرگ در علم داشتیم. بنابراین، شاید بهتر بود که اینشتین به جای فریدمن ریاضیدان، از لمتر مسیحی در اینجا نقل قول می کرد. می توان این رویداد را نمونه جالبی از نقش دین در علم و فناوری دانست.

انیشتین اعتراف می کند که طبق رویکرد علمی، ما باید مفهوم فضای ایستا را کنار بگذاریم.

باز هم می توان دید که انیشتین چقدر دشوار بود که فرضیه دوم خود را کنار بگذارد. موضع عاطفی دیگر او در اینجا آشکار است.

نقل قول «به گفته فریدمن» می تواند دو تفسیر متفاوت داشته باشد. 1) تصدیق و به نحوی علمی کار او را تحسین کند، یا 2) مسئولیت نتایج را به او بسپارید. من فکر می‌کنم که انیشتین با نتیجه کار راحت نبود، همانطور که از اظهارات فراوان او پیداست، و می‌خواهد اگر خلاف آن ثابت شد و او درست می‌گفت، تقصیر را به گردن فریدمن بیندازد.

نکته دیگری برای اینکه نظریه جدید گسترش فضا ضعیف تر به نظر برسد، زیرا بر اساس دانش فعلی ما است و کاملاً اثبات نشده است. همه می دانند که در علم، ما همیشه از علم حضوری صحبت می کنیم. درج این علامت صرفاً برای این است که اعتبار کمتری داشته باشد و شک و تردید او در آن ثبت شود.

تذکر دیگری برای ثبت شبهات وی. یک اقدام احساسی دیگر.

به کلمه “ظاهر” توجه کنید. منطقاً ابتدا باید زندگی ستاره ها را بشناسیم و سپس احساسات خود را در مورد آنها بیان کنیم، مثلاً چقدر کوتاه یا طولانی هستند. اما استفاده از احساساتمان قبل از اثبات هر چیزی، کاری است که تقریباً هر دانشمندی بدون اعتراف آن را انجام می دهد. ما ابتدا احساس می کنیم و سپس به نظریه ها نگاه می کنیم تا آنها را ارزیابی کنیم. این چیزی است که ما می خواهیم در این اثر ثابت کنیم.

انیشتین را بهترین دانشمند متفکر ما می دانند. با این حال، ببینید که چگونه او ترجیح می دهد از احساسات درونی خود به جای نتایج علمی هابل استفاده کند.

امیدوارم در مورد احساسات انیشتین اغراق نکرده باشم. این چیزی بود که صادقانه می توانستم در بین سطرهای او بخوانم. از آن زمان، همه چیز بسیار تغییر کرده است و امروزه همه به انفجار بزرگ و ایجاد جهان از تکینگی اعتقاد دارند. اما البته، آنچه قبل از تکینگی بود، حدس و گمان همه است.

پوزیتیویسم یا شک گرایی

جالب است بدانید که معمولاً آن دسته از دانشمندانی که با شک و تردید به اندیشه های دینی می نگریستند، در رویکرد تجربی خود پوزیتیویست می شدند! این یک رویکرد استاندارد دوگانه واضح است. زیرا یا به دنیای عینی اعتقاد داریم یا نداریم. اگر معتقدیم دنیای واقعی در بیرون وجود دارد و می توانیم در آن نتیجه گیری به یقین برسیم، پس چرا به کسانی که ادعا می کردند به آن درجه از یقین رسیده اند و ما را از آن آگاه کرده اند شک می کنیم. آیا زمان آن نرسیده که این ادعاها را به عنوان ادعاهای بالقوه واقعی در نظر بگیریم و سعی کنیم آنها را بررسی کنیم؟

با این حال، همانطور که تاریخ علم سعی کرد به ما ثابت کند، ما قرار نیست تمام حقیقت را بدانیم. این یک باور مشترک در بین همه دانشمندان است و ما از این به بعد کار خود را فقط روی این جنبه متمرکز می کنیم. سوال به این شکل تغییر می کند: اگر قرار نیست به چیزی اعتقاد داشته باشیم، پس چرا علم و فناوری را به فرزندان خود آموزش می دهیم؟ چرا درباره نتایج علمی بحث می کنیم؟ و چگونه است که ما واقعاً پیشرفت می کنیم؟

اگر حقیقت را ندانیم، مطمئناً نمی توانیم در هیچ کاری پیشرفت کنیم. بنابراین باید به این نتیجه برسیم که چیزی می دانیم. و منظور ما این است که به سطح اطمینان در این مورد رسیده ایم. اگر از جاده رد شدیم برای این است که مطمئن هستیم ماشینی به ما نمی رسد. اگر راحت روی مبل خود نشسته ایم به این دلیل است که مطمئن هستیم سقف بالای سرمان تسلیم نمی شود و فرو نمی ریزد. و غیره

یافتن سیستمی برای تفسیر سطوح اطمینان ما ضروری است. یک راه حل این است که بگوییم دو نوع حقیقت داریم: مفهومی و عملی. وقتی نظریه دانش را مطالعه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که  نمی توانیم به واقعیت مفهومی برسیم. اما در علم و به‌ویژه در فناوری، شکل حقیقت درک شده ما بر اساس آخرین یافته‌های ما است و قطعاً یک شکل عمل‌گرایانه است. قبل از اینکه به نقش دین در پیشرفت علم بپردازیم، توجه به این نکته ضروری است.

تا اینجا ما نشان دادیم که احساسات ما اولین اجزای سازنده علم ما هستند. البته این تفکر منطقی و رویه های علمی است که آن احساسات را ارزیابی می کند. با استفاده از علم، احساسات خود را اصلاح می کنیم تا به نتایج صحیح برسیم. نکته مهم دیگر توجه به این نکته است که همه یافته های تکنولوژیکی و علوم مرتبط ما واقعیت های عملی هستند.

رویکرد تجربی در دین

این موضوع واقعاً تابو است! مهم این است که بپذیریم که دین عبارت است از اعتقاد به چیزهایی که ذهن ما قادر به درک آن نیست، اما هنوز آن را اثبات کنیم. مثلاً اسلام ادبی به معنای تسلیم است. در چنین فضایی، درخواست هر نوع رویکرد انتقادی به باورهای دینی تقریباً بی معنی است. پس آیا باید نتیجه بگیریم که در دین روش تجربی وجود ندارد؟ پاسخ این است، نه.

از آنجایی که آموزه‌ها و اطلاعات دینی جزئیات مربوط به هر موضوعی را پوشش نمی‌دهد، به‌ویژه مواردی که مربوط به قرن‌ها بعد است، باید راهی برای یافتن تفاسیر جدید بر اساس آنچه در دسترس است پیدا کنیم. یکی از راه های انجام آن در این کار به شرح زیر پیشنهاد شده است. به هر حال این تنها راه برای نگاه کردن به آن نیست، اما می تواند نقطه شروعی برای کارهای بعدی باشد.

نکات اصلی در این رویکرد – آن را اصول بنامیم – به شرح زیر است:

کتاب مقدس دینی باید به عنوان داده واقعی در نظر گرفته شود.

محققین باید به تمام آموزه های اخلاقی آن دین پایبند باشند.

تفکر عقلانی و ارزیابی انتقادی تنها باید در انتخاب ادیان و مکاتب فکری درون ادیان مورد استفاده قرار گیرد.

معمولاً نظریات در دین کاملاً شناخته شده نیستند و تقریباً در همه موارد، کتاب مقدس جدیدی در دین موجود نیست، بنابراین جای آزمایش ندارد.

ایجاد روشهای جدید استخراج اصول بر اساس نکات فوق باید صورت گیرد (روش شناسی تحقیق در دین).

با توجه به مطالب فوق، رویکرد تجربی در دین صرفاً در قالب ایجاد و آزمون نظریه های جدید مبتنی بر دین (و نه در آموزه های آنها) خواهد بود.

کتاب مقدس مذهبی

مانند هر کار علمی، ضروری است که تمام متون مقدس دینی موجود برای اصالت، بی آلایش باشند. هر نتیجه پاسخگو تنها با کار بر روی کتاب مقدس معتبر بدست می آید. پس از انجام این کار، ضروری است که آنها را به اندازه هر داده یا آزمایشی از مشاهدات خود از جهان واقعی بدانیم. با این حال، در مقایسه داده های فیزیکی و مذهبی تفاوت هایی وجود دارد. برخی از این موارد به شرح زیر است:

دامنه داده های دینی به دست آمده از کتاب مقدس بسیار گسترده تر از دنیای تجربی ما است. چیزهایی مانند اطلاعات مربوط به مفاهیمی که حتی نمی توانیم آنها را درک کنیم یا چیزهایی که نمی توانیم آنها را آزمایش کنیم یا داده هایی از آینده و غیره در این زمینه اضافی برای کتاب مقدس دینی قرار می گیرند.

داده های مذهبی از گذشته به دست می آیند در حالی که داده های فیزیکی را می توان در حال و آینده یافت. این یک عنصر حیاتی برای هر فرآیند تأیید است.

زمینه داده های فیزیکی مذهبی به دست آمده از کتاب مقدس روشن نیست. برخی از این مدل‌ها ممکن است از نظریه‌ها و مدل‌های روز استفاده کرده باشند تا درک آن‌ها را برای مردم آسان‌تر کنند. با این وجود، برخی از داده‌ها ممکن است توسط مدل‌های ناشناخته دانش امروزی درک شوند و زمانی که روزی بعد به آن‌ها ایمان بیاوریم، واضح خواهند شد. این یک کار چالش برانگیز است که هر تفسیری از کتاب مقدس را واقعاً دشوار می کند.

تمرین اخلاقی

متأسفانه اکثر فیلسوفان به اعتقادات خود عمل نمی کنند. آسیب زاتر این واقعیت است که اکثر معلمان دینی نیز به تعالیم خود عمل نمی کنند. این کاملا غیر قابل قبول است. ادیان همه در مورد عمل هستند. هر آموزه ای از آموزه های دینی فقط برای روشن ساختن کسانی است که تازه با آن ادیان آشنا شده اند. از منظر دینی، هر کس به دینی عمل نمی کند، نمی تواند ادعا کند که مفاهیم آن دین را درک کرده است. درک بسیاری از نکات اساسی دین در صورت عدم تطبیق به سادگی امکان پذیر نیست. آیا می‌توانیم بدون انجام آزمایش‌هایی در الکتریسیته در مورد قوانین الکتریسیته صحبت کنیم؟ اینها تجربیات درونی هستند که باید به شدت در دانشگاه های ما تشویق شوند.

انتخاب ایمان

اگر جایی در علوم دینی وجود دارد که باید تفکر عقلانی را تمرین کنیم، در حوزه انتخاب ایمان است. تفکر عقلانی تنها راهی است که ما را در مکاتب فکری مختلف راهنمایی می کند. شایان ذکر است که تنها با ایمان داشتن و عدم توجّه به منطق، نمی توان متوجه شد که مشکلات کجاست. مرز بین ایمان و واقعیت را کجا بکشیم. یقیناً انسان در دنیای ذهنی باقی می ماند بدون هیچ مکانیزمی که او را به دنیای عینی واقعی پیوند دهد. به نظر می رسد که این نقش فرآیند منطقی ذهن است که ما آن را عقلانی سازی می نامیم. اینجا جایی است که می توانیم قلب و ذهن را با هم ترکیب کنیم. کار آسانی نیست اما باید به آن رسیدگی شود.

پیشنهاد ما این است: وفادار باشید اما هوشیار. تا زمانی که نسخه بهتری از حقیقت را در مکتب فکری، ایمانی یا دینی دیگری بیابد، باید محکم و قاطعانه به عقیده خود وفادار بماند. یک مؤمن واقعی که عمیق‌ترین جنبه‌های دین را انجام داده است، می‌تواند یک ایده بهتر را (هم از نظر نتایج قلبی و هم از نظر ذهنی) تشخیص دهد. این حتی در یک دین هم صادق است. در هر دینی، چند مکتب فکری وجود دارد که می‌تواند نمایانگر مکتبی خارج از دین خود باشد. انتخاب ایمان صحیح و علاوه بر این، جستجوی مداوم برای ایده بهتر، کلید موفقیت در هر فرآیند قلبی است.

نظریه های علمی دینی

هدف بیشتر ادیان بهبود ارزش ها و اهداف انسانی است. بنابراین بیشتر به علوم انسانی می پردازند تا علوم فیزیکی. با این وجود، از آنجایی که آنها ادعا می کنند که داده هایی از خالق دارند، ارجاع آنها به دنیای فیزیکی می تواند بسیار روشنگر باشد.

با این حال، قوانین یا نظریه های جهان معمولا ارائه نمی شود. بنابراین، ما هیچ نظریه فیزیکی نداریم که روی آن کار کنیم. تقریباً تمام نظریه های دینی – از جمله قوانین تکوین، قوانین علّی و غیره – توسط پیروان آن ادیان ایجاد شده اند و نه توسط بنیانگذاران آنها. بنابراین، هر گونه کار تجربی بر روی ایده های اصیل دینی عملی نیست. به خصوص، همانطور که در بالا ذکر کردیم، ما هیچ کتاب مقدس جدیدی برای استخراج داده های جدید از آنها به منظور آزمایش آن نظریه ها نداریم. برای هر رویکرد تجربی ما نیاز به یک نظریه و داده های تازه و آزمایش نشده برای تأیید آن داریم. اینجا ما هیچ کدام را نداریم.

روش شناسی علمی در ادیان

یافته های بالا نباید ما را از جستجوی راه هایی برای بهبود درک خود از محیط، جهان و قوانین فیزیکی بر اساس ایمان خود باز دارد. مطمئناً سؤالات زیادی وجود دارد که باید به آنها پاسخ داد. سنت ها و داده های اصلی در هیچ دینی به سؤالات روزمره ما، به ویژه سؤالات معاصر، پاسخ مستقیم نمی دهد.

فقهای مسلمان برای استخراج یافته های جدید (کوشش) بر اساس یافته های اصیل (قرآن و سنت) در حوزه فقه، قوانین متعددی وضع کرده اند. از آنجایی که فقه به نیازهای روزمره و زندگی خصوصی و اجتماعی ما می پردازد، در اولویت قرار گرفته است. کار بر روی جنبه های فیزیکی اسلام به تفسیر قرآن به عنوان تأییدی بر نظریه های فیزیکی فعلی محدود شده است. دانشمندان مسلمان معاصر در حال یافتن مفاهیم یا نظریه های جدید مبتنی بر اسلام نیستند، بلکه صرفاً ثابت می کنند که قرآن به این نظریه های جدید، فوق العاده 14 قرن پیش، اشاره کرده است. این رویکرد ممکن است بسیاری از مسلمانان را مجذوب خود کند. در واقع این یک عامل تشویق کننده در ایجاد اعتماد به مسلمانان عادی بود که با تهدید روزافزون پیشرفت تکنولوژی در غرب مواجه بودند. اما یک ایراد دارد. این نظریه ها ممکن است با توجه به یافته های جدید تغییر کنند. از آنجایی که نظریه جدید رد شده مستقیماً با قرآن یا حدیث (سنت) مرتبط بود، حذف آن ممکن است به تضعیف خود ایمان منجر شود.

یکی از کسانی که در استخراج نظریه های ما از داده های دینی سعی در ارائه روش شناسی داشت آیت الله صدر است. او پیامدهای چنین رویکردی را مورد بحث قرار داد و معیارهایی برای آنها در کتاب اقتصادنا (اقتصاد ما) ابداع کرد[iii]. به عنوان نمونه، ابتدا بحث کرد که چگونه می توان مفهوم مالکیت را در اسلام استنباط کرد و از جمله به بحث «انتقال مالکیت» پرداخت.

رویکرد تجربی در ادیان

بر اساس موارد فوق، این انتظار درستی نیست که یافته های خود را از کتاب مقدس آزمایش کنیم. از آنجایی که ما یک نظریه تثبیت شده یا حتی داده های جدید نداریم، نمی توانیم همان روش شناسی تجربیات تجربی را اعمال کنیم. علاوه بر این، کسانی که می خواهند این تست ها را انجام دهند، افراد تمرین کننده نیستند. دانشمندان باید شروع به عمل به ایمان خود کنند، روش‌های جدیدی ابداع کنند تا بتوانند به نظریه‌های بهتری دست یابند و تنها در این صورت است که در موقعیتی قرار می‌گیرند که شروع به بررسی آموزه‌های اصلی ادیان کنند.

با این حال، یک راه حل جزئی برای موارد فوق وجود دارد. اعتبار دینی کامل نمی دهد، اما در عین حال به اندازه رویکرد فوق مضر نیست. باقری نحوه عملکرد این رویکرد را توضیح می دهد:

ما بر اساس داده های دینی نظریه نمی سازیم. این رویکرد ما را از قرار دادن (داده های مذهبی) در معرض آزمایش باز می دارد. کاری که ما انجام می دهیم این است که از دیدگاه های دینی خود برای ارائه برخی بدیهیات (فرضیه) استفاده می کنیم. سپس بر اساس این مفروضات نظریه هایی می سازیم. سپس این نظریه می تواند مورد آزمایش قرار گیرد. اگر شکست بخورد، ضرری به دین وارد نمی شود.[iv]

همانطور که مشاهده می شود، این رویکرد بر اساس احساسات یک فرد مذهبی و نه بر اساس خود ایمان، نظریه هایی را ایجاد می کند. با این وجود، این یک رویکرد مفید است. این دانشمند را قادر می‌سازد تا مرزهای جدیدی را بر اساس باور کشف کند و علم را با معرفی ایده‌های جدید – بلوک ساختمانی هر پیشرفت در علم و فناوری – بهبود می‌بخشد.

شرایط متناقض

مواقعی هست که ایمان و علم به هم می رسند. نتیجه این چالش به موقعیت ناظر بستگی دارد. برای توضیح بیشتر این موضوع، بهتر است مثالی بزنیم: داستان چیزی که به «کفن تورین» معروف شده است.

کفن تورین تکه پارچه ای است که در کلیسای جامع تورین نگهداری می شود و طبق ادعای کلیسای کاتولیک رومی همان لباسی است که عیسی در روز سوم برخاست. از همان روزهای اولیه کشف آن تردیدهایی در مورد صحت آن وجود داشت. در سال 1988 سه قطعه نمونه به اندازه تمبر از کفن بریده شد و در آزمایشگاه های زوریخ، آکسفورد و دانشگاه آریزونا توزیع شد. هر کدام حداقل 3 اندازه گیری رادیوکربن را روی نمونه خود انجام دادند. چندین ماه بعد، آزمایشگاه‌ها حکم خود را فاش کردند: قدمت پارچه‌های پارچه‌ای نه قبل از اواخر قرون وسطی.

شکاکان خوشحال شدند و رمانتیک ها رام شدند، اما نه به طور کامل. مجله تایم در مورد این موضوع نوشت: «هرچند ممکن است در عصری که فناوری باورها را مغلوب کرده است یا به کانون جدید آن تبدیل شده است، خلاف تصور به نظر برسد، به نظر می‌رسد شیفتگی به کفن نه تنها زنده مانده، بلکه شکوفا شده است». سرانجام، در سال 1989، هنگامی که از او پرسیده شد که آیا معتقد است این کفن اصیل است یا خیر، ژان پل دوم پاسخ داد: «فکر می‌کنم اینطور باشد»[v].

کدام نسخه از حقیقت واقعی تر است؟ نتایج یا وقایع تاریخ گذاری کربنی پیرامون کفن؟ هر دو طرف باید محتاط باشند. نتایج علمی با معیارهای خاصی کنترل می شود. نمی توان احتمال عوامل ناشناخته را رد کرد. در اینجا نمونه ای وجود دارد که در آن می توان شک داشت (از لحاظ مفهومی). از سوی دیگر، اگر ایمان را با یافته های علمی نقد نکنیم، ناگزیر از دست دادن برخی از جنبه های واقعیت هستیم.

با این حال، برای یافتن راهی که بتوانیم بین این دو تصمیم بگیریم، باید روشی را رسمی کنیم. شکی نیست که ما باید تقریباً علم پردازش یافته های عاطفی را ایجاد کنیم. عناصر اساسی چنین رویکردی عبارتند از:

تغییر نگرش دانشگاه ها نسبت به دین

یافتن راه های علمی سازی دین

نقش دانشگاه ها

به نظر می‌رسد که دانشگاه‌ها به اندازه پیروان دینی سرسخت در یافتن راه‌های جدید برای پالایش و طبقه‌بندی احساسات دینی ما پاسخگو هستند. به هر دلیلی، اگر ادعا نکنیم که واقعاً مخالف آن بودند، می توان دید که از همان روزهای اول، جوامع دانشگاهی مذهبی نبودند. تنها با اتخاذ و استفاده از فرایند عقلانی، فکر می کردند که برای دین کار خوبی کرده اند. در نتیجه کتابها و مقالاتی در موضوعات دینی نوشته شده بود که کاملاً اشتباه بود. این مانند بحث در مورد میدان های الکترومغناطیسی تنها با اجرای آزمایش های مغناطیسی است. در کل انسان ها و به ویژه در ادیان دو جنبه وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. تا زمانی که دانشگاه‌ها تمایل دارند موضع سنتی خود را در مورد ضد دین حفظ کنند، از داده‌های واقعی که از سوی افراد مذهبی به دست می‌آید سودی نخواهند برد.

دانشگاه ها باید نگرش خود را نسبت به دین تغییر دهند. برای شروع، آنها باید به مفهوم وحی اعتقاد داشته باشند. آنها نباید با پیامبران صرفاً به عنوان افرادی با انگیزه یا باهوش رفتار کنند، بلکه نباید مفهوم وحی را مبنای مطالعه خود قرار دهند. دانشگاهیان باید به دین عمل کنند و دوره هایی را در زمینه تجربیات درونی ارائه دهند. آنها باید افراد متدین را برای سخنرانی به دانشگاه خود دعوت کنند و سعی کنند آنها را درک کنند. خوشبختانه اکنون بسیاری از اساتید دینی مایل به نفوذ به آن مؤسسات هستند، اما با دیوارهای محکمی روبرو هستند.

نقش دین امروز

قبل از اینکه به نقش دین در فعالیت علمی امروزی خود بپردازیم، شایسته است به این سؤال پاسخ دهیم: هدف علم و فناوری چیست؟ هدف ما از بهبود علم خود چیست؟

اگر پاسخ آینده بهتر باشد، می توان استدلال کرد که ادیان دامنه بسیار بهتری از آینده ما می دهند. آنها به خوبی فراتر از آینده نزدیک ما نگاه می کنند. آنها وضعیت ما را در زمان هایی بسیار دیرتر از مرگ ما توصیف می کنند. این عالی نیست؟ این معضل در استدلال امام صادق (علیه السلام) به یک ملحد بهتر بیان می شود که می فرماید:

دو احتمال وجود دارد؛ یا آخرت هست یا نیست اگر وجود ندارد، پس هر دوی ما کم و بیش مشکلات یا شادی های یکسانی را در زندگی تجربه می کنیم. اما اگر وجود داشته باشد – که هست – شما آینده بسیار بدی خواهید داشت و ما آینده بسیار مرفهی خواهیم داشت. [vi]

چرا نباید اجازه دهیم ارزش های دینی در علم نقش داشته باشد؟ آنها حداقل به خوبی هر نظریه ساخته دست بشر هستند. این احتمال که آنها حاوی داده هایی از منبع خلقت هستند و می توانند زندگی فراتر از مرگ ما را ببینند، به خودی خود شگفت انگیز است. آیا زمان آن نرسیده که به اهمیت آنها فکر کنیم؟ حداقل مزیت قوانین مذهبی نسبت به قوانین فیزیکی این است که احتمالاً زندگی بهتری به ما می دهند – تا ابد.

جدای از موارد فوق، و قبل از اینکه بتوانیم علمی آموزه های دینی را طراحی کنیم، قطعاً یک چیز وجود دارد که می تواند ما را در رسیدن به نتایج بهتر در علم و فناوری یاری کند: ایده ها. مذاهب می توانند به ما حس متنوعی از ایده ها را بدهند تا دانشمندان روی آن کار کنند، یا حداقل یک جهان بینی برای انتخاب یک نظریه از بین ایده های متضاد.

به عنوان مثال، نظریه های معاصر ما در موضوع انبساط جهان سه مورد را به شرح زیر به ما می دهند:

جهان تخت است و تا حدی در حال انبساط است

جهان همیشه بر روی یک منحنی باز منبسط می شود

کیهان شکل حلقوی دارد (انبساط و انقباض از و به تکینگی)

به عنوان یک دانشمند، داشتن نظر اضافی خوب است، حتی اگر ثابت نشده باشد. این لیست انتخاب را محدود می کند و در صورتی که آنها آن را درست حدس زده باشند، بدیهی است که در زمان و هزینه زیادی صرفه جویی می شود. به عنوان مثال در این مورد، ما استدلال می کنیم که اسلام به گزینه سوم دعوت می کند. آیاتی در قرآن داریم که به سه مرحله انبساط، انفجار و انقباض جهان اشاره می کند:

انبساط: آیه زیر نه تنها به انبساط جهان، بلکه به بیگ بنگ (قدرت) نیز اشاره دارد.

51:47: «وَ السَّمَاءَ أَرْفَعْناهُ بِقَدْرَاً وَ أَنْسَعُونَ».

انفجار:

“هنگامی که بهشت شکافته شود” 82:1

«هنگامی که بهشت می شکافد» 84:1

اختصار:

«در روزی که بهشت را مانند طومارها برای نوشته‌ها می‌پیچانیم» 21:104

«سوگند به آسمانی که می تواند عقب نشینی کند» 86:11

این بینشی لذت بخش برای یک دانشمند است که ببیند نه تنها به چنین مفاهیمی پرداخته شده است، بلکه انتخاب واضحی نیز امکان پذیر است.

مطالعات بیشتر:

به منظور بهره وری بیشتر این اثر، برخی از مفاهیم اسلام با شرح مختصری در زیر آمده است. از محققان و دانشگاه‌ها خواسته می‌شود که به این مفاهیم و احتمال پیامدهای آنها در آینده نزدیک نگاه کنند.

جن (نوعی شبح) موجودی ساخته شده از آتش (انرژی؟) که تقریباً از همان تمدن هوشمندانه انسان برخوردار است. توانایی های ساخت و ساز در زیر آب داشته باشید که می تواند توسط انسان ها استفاده شود. شکافتن ماه متاسفانه اطلاعات کمی در این مورد در دسترس است. اما این و چندین مورد بازگشت خورشید از غروب خورشید در روایات اسلامی ثبت شده است. این رویدادها را نمی توان با تئوری های امروزی در مورد حرکت سیارات توضیح داد. بنابراین، باید نظریات جدیدی برای گنجاندن یا تأیید این رویدادها ایجاد شود. انقباض زمین (تیول ارض) انقباض زمین (تیول ارض) سفر اجسام مادی از فواصل دور در یک نگاه در روایات اسلامی ثبت شده است. معنای اینها، امکانات آنها و نظریه های جدید برای تلفیق یا تأیید آنها مورد نیاز است. به نظر می رسد که مفهوم فضا-زمان باید به طور چشمگیری تغییر کند. هفت آسمان در نظریه های امروزی ما چه معنایی از هفت آسمان دارد؟ آیا باید نظریه‌های ابرتقارن را اصلاح کنیم تا هفت بعد را در خود جای دهد؟ روح انسان و جهان روح و جهان انسان وضعیت ذهنی ما (اراده و نیات انسان) تأثیر زیادی بر رشد فیزیکی و شکوفایی جهان دارد. برای ارزیابی حقیقت و تأثیرات این ایده باید آزمایش های زیادی انجام شود.

نتیجه:

هدف از این کار دعوت از دانشمندان برای توجه بیشتر به باورهای انسانی و درخواست از افراد مذهبی برای کنار گذاشتن ترس از انجام آزمایش بر روی اعتقاداتشان بود. با این حال، یک رویکرد سیستماتیک باید برای تسهیل موارد فوق توسعه یابد. این راه آینده است. امروز کاری که می توانیم انجام دهیم این است که نظریه های جدیدی را بر اساس باورهای خود ایجاد کنیم و با آزمایش با آنها روبرو شویم. شکست آنها به باور ما آسیبی وارد نمی‌کند: ما می‌توانیم نظریه را به طور کلی اصلاح یا تغییر دهیم و به همان روش ادامه دهیم.

دکتر سید احسان شهرستانی

معاون رئيس جمهور،

کالج های بین المللی علوم اسلامی، لندن

منابع:

[i] گولمن، دانیل، هوش هیجانی چرا می تواند مهمتر از IQ باشد، بلومزبورگ، 1996

[ii] انیشتین، آلبرت، نسبیت، صفحه 133

[iii] به عنوان صدر، محمد باقر، اقتصادنا (اقتصاد ما)، WOFIS، 1983

[iv] باقری، خسرو، رئیس گروه فلسفه تدریس دانشگاه تهران در مصاحبه ای که در مجله ایران شماره 1001-1003، 27-29 تیر 1377 منتشر شده است.

[v] ون بیما، دیوید، علم و کفن، مجله تایم، 20 آوریل 1998

[vi] کلینی، شیخ محمد بن یعقوب، الکافی، ووفیس، 1982م.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا