علمیمقالات

دلیلی برای باور

محققان می گویند که دین ممکن است نیاز انسان به یافتن معنا را برطرف کند، ما را از اضطراب وجودی در امان می دارد و در عین حال از سازمان اجتماعی نیز حمایت می کند.

با نگاهی به زیگموند فروید، برخی از روانشناسان باورهای مذهبی را بیمارگونه توصیف کرده اند و دین را نیروی اجتماعی بدخیم می دانند که افکار غیرمنطقی و رفتارهای مناسکی را تشویق می کند.

البته، تردیدهای روانشناسان – و تردیدهای بیشماری دیگر در طول تاریخ – قدرت قدرتمند دین را بر انسان محدود نکرده است. دین بیش از 100000 سال زنده مانده و رشد کرده است. این در هر فرهنگی وجود دارد، به طوری که بیش از 85 درصد از جمعیت جهان نوعی اعتقاد مذهبی را پذیرفته اند.

محققانی که روان‌شناسی و عصب‌شناسی دین را مطالعه می‌کنند به توضیح اینکه چرا چنین باورهایی تا این حد پایدار هستند کمک می‌کنند. آنها در می یابند که مذهب ممکن است در واقع محصول جانبی روش کار مغز ما باشد، که از تمایلات شناختی برای جستجوی نظم از هرج و مرج، انسان سازی محیط ما و باور اینکه دنیای اطراف ما برای استفاده ما ساخته شده است رشد می کند.

آنها گمان می کنند که دین زنده مانده است، زیرا به ما کمک کرد تا گروه های اجتماعی بزرگ تری را تشکیل دهیم که توسط باورهای مشترک در کنار هم قرار دارند.

جاستین بارت، روانشناس، دکترا، مدیر بخش شناخت، مذهب و می گوید: «اگر ما در مسیر درستی با این ایده فرعی باشیم – و یافته ها واقعا قوی می شوند – پس از آن به سختی می توان ادعا کرد که دین یک آسیب شناسی است. پروژه الهیات در مرکز انسان شناسی و ذهن در دانشگاه آکسفورد.

مستعد باور کردن

بارت می گوید، هیچ گرایش شناختی وجود ندارد که زیربنای همه باورهای مذهبی ما باشد. او می‌گوید: «واقعاً این شناخت‌های اولیه و باغی شماست که انگیزه‌ای برای باورهای مذهبی فراهم می‌کند.

موضوع مشترک این شناخت ها این است که ما را به دیدن جهان به عنوان مکانی با طراحی عمدی که توسط کسی یا چیزی ساخته شده است سوق می دهند. به عنوان مثال، طبق یک سری مطالعات توسط دکتر دبورا کلمان، روانشناس دانشگاه بوستون، کودکان خردسال معتقدند که حتی جنبه های بی اهمیت دنیای طبیعی نیز با هدف ایجاد شده اند. به عنوان مثال، اگر از کودکان بپرسید که چرا یک گروه از سنگ ها نوک تیز هستند، آنها چیزی شبیه به این می گویند: “برای این است که حیوانات روی آنها ننشینند و آنها را نشکنند.” اگر از آنها بپرسید که چرا رودخانه ها وجود دارند، می گویند برای این است که بتوانیم ماهیگیری کنیم.

تحقیقات نشان می دهد که بزرگسالان نیز تمایل به جستجوی معنا دارند، به ویژه در مواقع عدم اطمینان. یک مطالعه در سال 2008 در علوم (جلد 322، شماره 5898) توسط جنیفر ویتسون، دکترا، و آدام گالینسکی، دکترا، نشان داد که اگر محققان ابتدا آنها را برای احساس این احساس کنند احتمال بیشتری وجود دارد که الگوها را در نمایش تصادفی نقاط ببینند. شرکت کنندگان هیچ کنترلی نداشتند. محققان نتیجه می‌گیرند که این یافته نشان می‌دهد که مردم برای دیدن نشانه‌ها و الگوهای دنیای اطراف خود آماده هستند.

بارت می‌گوید: مردم همچنین برای باور به ماوراء طبیعی تعصب دارند. او در کار خود متوجه می شود که کودکان در سن 3 سالگی به طور طبیعی توانایی های ماوراء الطبیعه و جاودانگی را به “خدا” نسبت می دهند، حتی اگر هرگز در مورد خدا به آنها آموزش داده نشده باشد، و آنها داستان های مفصلی درباره زندگی خود قبل از تولد می گویند، آنچه بارت است. “پیش از زندگی” می نامد.

آنچه که ما نشان می‌دهیم این است که تجهیزات شناختی اولیه ما را به سمت انواع خاصی از تفکر سوگیری می‌کند و منجر به تفکر در مورد زندگی ماقبل زندگی، زندگی پس از مرگ، خدایان، موجودات نامرئی می‌شود که در حال انجام کارها هستند – مضامین مشترک در اکثر ادیان جهان. بارت می گوید.

این تجهیزات اولیه شامل یک سیستم حافظه است که به نظر می رسد در به خاطر سپردن انواع داستان های موجود در بسیاری از متون مذهبی بسیار خوب است. به طور خاص، تحقیقات نشان می‌دهد که ما به راحتی داستان‌هایی را با برخی عناصر غیر شهودی یا «ماوراء طبیعی» به یاد می‌آوریم، اما نه خیلی زیاد. در یک مطالعه، که در سال 2006 در علوم شناختی (جلد 30، شماره 3) منتشر شد، اسکات آتران، دکترا، و آرا نورنزایان، دکترا، یادآوری مفاهیمی را که از شهودی – یک گاو در حال چرا – تا اندکی ضد شهود متغیر بود – آزمایش کردند. یک قورباغه نفرین – به شدت غیرمعمول – یک آجر گلدار جیغ. اگرچه مردم یک ساعت پس از خواندن داستان‌های شهودی را راحت‌تر به خاطر می‌آورند، اما یک هفته بعد، احتمال بیشتری داشت که داستان‌های کمی غیرمعمول را به خاطر بسپارند.

این یافته هم در دانشجویان آمریکایی و هم در روستاییان مایا از یوکاتان مکزیک وجود دارد، و نشان می‌دهد که داستان‌هایی با چند عنصر کم‌شهودی، مانند آن‌هایی که در بسیاری از داستان‌های مذهبی یافت می‌شوند، راحت‌تر به خاطر سپرده می‌شوند و احتمالاً راحت‌تر از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شوند. نورنزایان، روانشناس دانشگاه بریتیش کلمبیا می گوید.

با این حال، اکثر محققان معتقد نیستند که گرایش‌های شناختی که ما را نسبت به باورهای دینی سوق می‌دهند، به‌طور خاص برای تفکر درباره دین تکامل یافته‌اند. در عوض، آنها احتمالاً اهداف تطبیقی دیگری را دنبال می کردند. برای مثال، از آنجایی که مردم به سرعت باور می‌کنند که کسی یا چیزی پشت خوش‌خیم‌ترین تجارب است، ممکن است صدای خش‌خش برگ‌های باد را به عنوان یک شکارچی بالقوه درک کنند. آتران می‌گوید از نظر تکاملی، احتمالاً برای ما بهتر بود که به اشتباه تصور کنیم که باد شیر است تا اینکه خش‌خش را نادیده بگیریم و خطر مرگ را به جان بخریم.

اما این گرایش ما را نیز بر آن داشت تا به مفهومی خداگونه که در همه جا حاضر است باور کنیم. آتران، مدیر تحقیقات مرکز ملی د لا رشرش علمی در پاریس، می‌گوید در مجموع، به راحتی می‌توان دید که چگونه این گرایش‌های شناختی می‌توانند به ذهن ما اجازه دهند تا مذاهبی را ایجاد کند که بر اساس ایده موجودات ماوراء طبیعی مراقب زندگی ما هستند.

چنین تحقیقاتی همچنین از این ایده حمایت می کند که تفکر دینی از بسیاری جهات محصول جانبی اجتناب ناپذیر شیوه کار ذهن ما است. روانشناس، توماس پلانت، دکترا، امیدوار است که این دیدگاه به مردم کمک کند تا خود را “یکپارچه تر” ببینند.

پلانته، استاد و مدیر مؤسسه معنویت و سلامت در دانشگاه سانتا کلارا و رئیس دانشگاه سانتا کلارا، می‌گوید: «ما سابقه طولانی در این باور داشته‌ایم که چیزهای روح در یک اردوگاه و علم و فناوری در اردوگاه دیگری هستند. بخش APA 36 (روانشناسی دین). «اگر چیزی باشد، این اثر تکرار می‌کند که ما مردمی کامل هستیم. بیولوژیکی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی همه به هم مرتبط هستند.»

زیربنای عصبی

جردن گرافمن، دکتر جردن گرافمن، مدیر بخش علوم اعصاب شناختی در مؤسسه ملی اختلالات عصبی و سکته مغزی، می‌گوید: تحقیقات علوم اعصاب از این ایده پشتیبانی می‌کند که مغز در ابتدا باور دارد. او می‌گوید این تمایل در سرتاسر مغز منتشر شده و احتمالاً از مدارهای عصبی ایجاد شده برای کاربردهای دیگر ناشی شده است.

گرافمن، که به بنیاد کسلر در وست اورنج، نیوجرسی می‌رود، می‌گوید: «این ایده که چندین سال پیش بسیار مورد توجه قرار گرفت مبنی بر وجود یک «نقطه خدا» در مغز که در آن افکار و احساسات مذهبی وجود دارد، تا حد زیادی رد شده است. ، در ژانویه به رهبری یک آزمایشگاه تحقیقاتی آسیب مغزی تروماتیک.

در سال 2009، گرافمن یک مطالعه fMRI منتشر کرد که نشان می‌داد افکار مذهبی ناحیه‌ای از مغز را فعال می‌کنند که در رمزگشایی احساسات و مقاصد دیگران نقش دارد – توانایی معروف به نظریه ذهن. گرافمن و همکارانش در مطالعه 40 نفر که در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم (جلد 106، شماره 12) منتشر شد، دریافتند که با شنیدن عباراتی مانند “اراده خدا اعمال من را هدایت می کند” و “خدا محافظت می کند” زندگی، مناطقی از مغز درگیر در نظریه ذهن روشن شد. در مطالعه‌ای که در سال 2009 در علوم اعصاب عاطفی شناختی اجتماعی (جلد 4، شماره 2) منتشر شد، یک تیم دانمارکی مشاهده کردند که هنگام دعا کردن شرکت‌کنندگان مذهبی، همان نواحی مغز فعال می‌شوند.

گرافمن می‌گوید: این نتایج نشان می‌دهد که وقتی مردم در مورد خدا فکر می‌کنند، شبیه به فکر کردن در مورد هر شخصیت خاص مانند مادر یا پدر است. علاوه بر این، او می‌گوید، اندیشیدن به تفکر دینی محدود نمی‌شود، اگرچه سنت‌های خاصی مانند دعا یا مراقبه ممکن است به انواع انتخابی فرآیندهای فکری نیاز داشته باشند. به طور کلی، او معتقد است، مغز از همان مدارهایی برای تفکر و تجربه دین استفاده می کند که برای فکر کردن و مدیریت هر افکار یا عقاید دیگری استفاده می کند.

دکتر ریچارد دیویدسون، روانشناس دانشگاه ویسکانسین، می گوید: آنچه ممکن است دین را از افکار پیش پا افتاده در مورد والدین متفاوت کند، سنت های متفکرانه مانند مدیتیشن و دعا هستند که پتانسیل تغییر نحوه سیم کشی مغز را در بین تمرین کنندگان معمولی دارند. کار او با استفاده از FMRI و EEG برای اندازه‌گیری فعالیت مغزی تمرین‌کنندگان مدیتیشن بودایی طولانی‌مدت در طول مدیتیشن نشان می‌دهد که آنها سیستم توجه قوی‌تر و سازمان‌دهی‌تری نسبت به افرادی دارند که تازه یاد می‌گیرند چگونه مراقبه کنند. در اصل، مدیتیشن – و شاید هر تمرین معنوی متفکرانه – توجه را افزایش می دهد و مناطقی از مغز را که بر خود تمرکز می کنند خاموش می کند.

او می‌گوید: «مدیتیشن خانواده‌ای از تمرین‌های ذهنی است که مدارهای مغز را در تنظیم احساسات و توجه تغییر می‌دهد.

بر اساس تحقیقات دکتر مایکل اینزلیچت، روانشناس دانشگاه تورنتو، حتی مذهب بدون عنصر متفکر ممکن است مدارهای مغزی خاصی را تغییر دهد. کار او بر موج مغزی ایجاد شده توسط قشر کمربندی قدامی، به نام “منفی مرتبط با خطا” (ERN) متمرکز است، که وقتی افراد اشتباه می کنند افزایش می یابد.

اینزلیخت می‌گوید: «این زنگ هشدار قشری ما است، یک پاسخ «اوه-اوه» که پیش‌آگاهانه و احساسی است. «وقتی خطایی مرتکب می‌شویم، تحریک‌کننده است و باعث اضطراب خفیف می‌شود.»

در مطالعه‌ای که سال گذشته در Psychological Science منتشر شد (جلد 20، شماره 3)، او این پاسخ “اوه-اوه” را در افرادی که یک کار استاندارد نامگذاری رنگ استروپ را انجام می‌دادند اندازه‌گیری کرد. حتی اگر همه 28 شرکت کننده در مطالعه اشتباه کردند، شلیک ERN در افرادی که غیرت مذهبی بیشتری داشتند و اعتقاد بیشتری به خدا داشتند کمتر بود. اینزلیخت می‌گوید: «آنها تحت فشار آرام‌تر و برازنده‌تر هستند.

اینزلیخت و همکارانش در مجموعه دوم مطالعاتی که در ماه آگوست در علوم روانشناسی منتشر شد (جلد 21، شماره 8)، آزمایش کردند که آیا افرادی که با پاسخ ERN پایین‌تری به دنیا می‌آیند به سمت مذهب گرایش پیدا می‌کنند یا اینکه آیا مذهب واقعاً این “اوه- اوه” پاسخ. آن‌ها از شرکت‌کنندگان خواستند درباره دین یا چیزی که آنها را خوشحال می‌کند بنویسند و دریافتند که کسانی که در مورد دین می‌نوشتند، پاسخ ERN پایین‌تری داشتند، که نشان می‌دهد مذهب این پاسخ اضطراب‌آور را کاهش می‌دهد. اینزلیخت معتقد است که تأثیر دین ممکن است ناشی از توانایی آن در آرام کردن مردم به طور کلی با «توضیح» پدیده‌هایی باشد که ما درک نمی‌کنیم.

اینزلیخت می‌گوید: «این تفاوت تنها در چند صدم ثانیه رخ می‌دهد، اما ما پیشنهاد می‌کنیم که یک عمر واکنش‌های شدیدتر می‌تواند منجر به آرامش بیشتر در طول عمر شود.»

پلانت، ویراستار کتاب «عمل‌های متفکرانه در عمل: معنویت، مدیتیشن و سلامت» (APA، 2010) می‌گوید: این یافته‌ها با حجم وسیعی از تحقیقات و گزارش‌های بالینی که افراد مذهبی کمتر مستعد افسردگی و اضطراب هستند، همراه است. پلانت می‌گوید: «تمرین‌های معنوی سازگارانه می‌توانند مانعی برای اضطراب و افسردگی باشند.

داشتن باورهای معنوی همچنین ممکن است منجر به لذت بردن از زندگی طولانی تر و سالم تر شود. مجموعه وسیعی از تحقیقات نشان می‌دهد که افراد مذهبی بیشتر عمر می‌کنند، کمتر مستعد افسردگی هستند، کمتر احتمال دارد الکل و مواد مخدر مصرف کنند و حتی بیشتر به دندانپزشک مراجعه می‌کنند. دکتر مایکل مک کالو، روانشناس دانشگاه میامی، می گوید که تحقیقات اینزلیخت ممکن است توضیحی جزئی برای این یافته ها ارائه دهد.

طرفدار جامعه

نورنزایان می‌گوید که دین ممکن است هدف کلیدی دیگری داشته باشد – به مردم اجازه می‌دهد در جوامع بزرگ و تعاونی زندگی کنند. در واقع، استفاده از دین به عنوان یک ابزار اجتماعی ممکن است تا حد زیادی قدرت ماندگاری و فراگیری بین فرهنگی آن را توضیح دهد.

نورنزایان می‌گوید: «مذهب یکی از راه‌های بزرگی است که جوامع بشری به عنوان راه‌حلی برای ترغیب افراد نامرتبط به رفتار خوب با یکدیگر به کار گرفته‌اند.

به طور خاص، طبق تحقیقات او، دین با ترویج اعتقاد به یک عامل ماوراء طبیعی، مردم را تشویق می کند تا بیشتر خیریه شوند. در مطالعه‌ای در سال 2007 که در علوم روان‌شناسی (جلد 18، شماره 9) منتشر شد، نورنزایان و عظیم شریف شرکت‌کنندگان را با جملاتی مانند «الهی»، «روح» و «خدا» با افکار خدا آشنا کردند. آنها از گروه دیگری از شرکت کنندگان خواستند تا کلمات خنثی مذهبی را حل کنند. سپس شرکت کنندگان تصمیم گرفتند که چه مقدار از 10 دلار را نگه دارند و چه مقدار را به یک غریبه بدهند. محققان دریافتند که شرکت کنندگانی که با افکار مذهبی آشنا شده بودند به طور متوسط 2.38 دلار بیشتر از سایر شرکت کنندگان پرداختند.

دکتر جوزف هنریش، محقق دانشگاه بریتیش کلمبیا، در مطالعه‌ای که در ماه مارس در ساینس (جلد 327، شماره 5972) منتشر شد، از این یافته حمایت بین‌فرهنگی یافت. او نشان داد که در 15 جامعه مختلف، افرادی که در یک دین جهانی شرکت می‌کردند، در انجام بازی‌های اقتصادی با غریبه‌ها نسبت به افرادی که مذهبی نبودند، منصف‌تر بودند.

نورنزایان می‌گوید: «دین، به یک معنا، نظارت اجتماعی را به یک عامل ماوراء طبیعی واگذار می‌کند. “اگر به خدای ناظر اعتقاد دارید، حتی اگر کسی شما را تماشا نمی کند، باز هم باید طرفدار اجتماعی باشید زیرا خدا شما را زیر نظر دارد.”

این ایده که دین به نفع جوامع اجتماعی بزرگتر تکامل یافته است نیز با کار نظری جاناتان هایدت، روانشناس دانشگاه ویرجینیا، دکترا، و دانشجوی فارغ التحصیل سابق او، جسی گراهام، دکترا، که اکنون استادیار دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است، پیوند خورده است. در مقاله‌ای که در فوریه در «Personality and Social Psychology Review» (جلد 14، شماره 1) منتشر شد، آنها پیشنهاد می‌کنند که دین با اخلاق به‌عنوان راهی برای پیوند دادن مردم به جوامع اخلاقی بزرگ تکامل یافته است. گراهام و هایت استدلال می‌کنند که مذاهب از طریق داستان‌ها و آیین‌ها بر پنج پایه اخلاقی پایه‌گذاری شده‌اند: آسیب نرسانید، منصفانه بازی کنید، به گروه خود وفادار باشید، به مقامات احترام بگذارید و خالص زندگی کنید.

ادیان اولیه از تشریفاتی مانند محدود کردن برخی غذاها مانند گوشت خوک و پوشیدن لباس برای نشان دادن فروتنی استفاده می کردند تا علناً این نگرانی های اخلاقی را نشان دهند. گراهام می‌گوید، آن آیین‌ها سپس به اتحاد مردم کمک کرد و به آنها اجازه داد تا با همدیگر زندگی کنند. امروزه ادیان آن سنت را ادامه می دهند.

آتران که به عنوان مذاکره کننده در چندین نقطه داغ در سراسر جهان از جمله اسرائیل کار کرده است، می گوید که البته در حالی که مذهب برخی از مردم را گرد هم می آورد، اما همچنان باعث ایجاد اختلافات عمیق می شود. او می‌گوید: «مشکل این است که هرچه بیشتر به درون گروه مذهبی خود و ادعاهای فضیلت آن نگاه کنید، کمتر به بیرون نگاه می‌کنید و به دیگران بی‌اعتمادتر می‌شوید».

این بی‌اعتمادی باعث بسیاری از کشمکش‌ها و خشونت‌های جهان می‌شود و یکی از دلایلی است که «آتئیست‌های جدید»، از جمله زیست‌شناس تکاملی بریتانیایی، دکتر ریچارد داوکینز، و متخصص علوم اعصاب سم هریس، دکترا، می‌خواهند دین را ناپدید کنند. آتران می‌گوید، اما اگر دین محصول جانبی روش کار مغز ما باشد، اگر نگوییم غیرممکن، دشوار خواهد بود، همانطور که بسیاری از تحقیقات اخیر نشان می‌دهند. نورنزایان می‌گوید آنچه می‌تواند کارساز باشد، جایگزینی دین با جوامع سکولار است که بر پایه‌ی اخلاقی مشترک بنا شده‌اند. او پیشنهاد می‌کند که جامعه دانمارک با دولت رفاه بزرگ، اخلاق ملی سخت‌کوشی و دلبستگی شدیدش به آزادی سیاسی و فردگرایی با موفقیت این کار را انجام می‌دهد. اما چنین جوامعی همچنان به بسیاری از مؤلفه‌های دین نیاز دارند، از جمله این باور که همه ما بخشی از یک جامعه اخلاقی هستیم و بنابراین، باید فداکاری هایی انجام دهیم که به نفع بیشتر باشد.

بارت می گوید، برای رسیدن به این هدف، محققان باید به تنظیم دقیق درک خود از دین ادامه دهند. همانطور که تحقیقات به بلوغ می رسد و ما حوزه های دیگر روانشناسی را وارد می کنیم، فکر می کنم دریچه بهتری به ماهیت دین و اینکه به کجا می رود خواهیم داشت.

Related Articles

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button